شاعر نتوان گفت تو را بهرِ سخن *** رو شد پته هایت ز دلم قبرِ سخن
وبلاگ من هرگز جای مسائل پوچ و بی ارزش نیست ولی گاهی اگر پاسخ کسی را ندهیم و سکوت کنیم فکر می کند خدای ناکرده خداوند ما را از نعمت زبان محروم کردهدر طول این 3 سال مرا کم و بیش می شناسید همه کامنتها و انتقادها را اگر توهین نباشد با خونسردی و گذاشتن شکلک گل و لبخند پاسخ داده ام چندی پیش به وبلاگ شاعرعزیزی رفتم و از شعرش انتقاد کردم که متاسفانه به مذاق ایشان خوش نیامد و حتی در وبلاگشان مرحمت فرموده از هنر شاعری خود نهایت استفاده را کرده و برایم یک پست گذاشتند
عزیزگرامی نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی!وبلاگنویسی یک ارزش است وقت انسانها باارزش است این اوج ناراحتی من از شماست یک ماه سکوت کردم جوابتان را ندادم تا قدری تفکر کنید اما دریغ از یک جرعه تفکر!دوستی انسانها ارزشمند است لطفا در عالم دوستی هرگز مانند ضرب المثل گاو نه من شیرده نباش آیا داستان این ضرب المثل را می دانی؟یکی بود یکی نبود گاو بزرگی در مزرعه ای زندگی می کرد هر روز نه من شیر می داد ولی با یک لگد به سطل شیر همه شیرها را میریخت و صاحبش را ناراحت می کرد.شاعر عزیز نه شعرهایت را می خواهم نه آزارهایت و کامنت های خصوصی ات رااینجا دنیای مجازی ایست ولی قلب انسانها واقعی ایست.
ریشه ضرب المثل دو قرت و نیمش باقیه!
می گویند روزی حضرت سلیمان تمام حیوانات پرنده و درنده و خزنده را بارعام داد و سخنانی گفت و قصد کرد یک وعده به تمام جنبدگان غذا بدهد.
پیش از همه نهنگی سر از آب بیرون کرد و از سلیمان غذا خواست. به امر سلیمان لقمه ای در دهانش افکندند، بلعید و باز از سلیمان غذا خواست تا آن که تمام ماحضر را که برای تمام حیوانات آماده کرده بودند در دهانش ریختند و او بلعید ولی باز طالب غذا بود.
سلیمان از خوراک آن حیوان تعجب کرد و از او پرسید: خوراک تو در هر روز چقدر است؟.
نهنگ گفت: روزی «سه قرت» و تمام این غذاها که به من دادید نیم قرت بود و هنوز دو قرت و نیمم باقیست.
حالا حکایت من و این شاعر هم همین است گویا هنوز دو قرت و نیمش باقیستمن آزاد آفریده شدم حق دارم حرف بزنم انتقاد کنم اگر چیزی را دوست نداشته باشم خلاف عقل است بیهوده تمجید کنم حتی اگر دو قرت و نیمش هم باقی باشد یاد داستان ضرب المثل کینه شتری افتادم داستانش را می دانید؟
ریشه ضرب المثل کینه شتری
انسان جایزالخطاست و از این رو بسیاری از اعمال و رفتار آدمی که ناشی از اشتباه یا علتش جهالت و جوانی باشد قابل عفوو بخشش است ولی بعضیها که لذت عفو را نچشیده اند در انتقام و کینه توزی چنان یکدنده و مقاوم هستند که به هیچ وجه حاضر نمی شوند ذره ای ازانتقامجویی خارج شوند
کینه توزی این گونه افراد لجوج و یکدنده درعرف اصطلاح به کینه شتری تعبیرشده است.
به طوری که تاکنون از لطف علمای حیوان شناسی مطالعه و تحقیق به عمل آمده شتر مهربانترین و قانعترین حیوان جهان شناخته شده است طاقت و توانایی این حیوان بارکش در برابر تشنگی و گرسنگی آن هم در بیابانهای بی کران و ریگزارهای سوزان واقعاً عجیب و شگفت انگیز است .
نکته بسیار شایان توجه در موضوع شتر آن است که این حیوان را شیوه راه رفتن می آموزند و قدوم آن را با صدایی آهنگ دار و موزون هدایت می کنند . شتر گامهای خود را با آهنگ نغمه منظم می کند و مطابق وزن صدا آرام یا تند حرکت می کند و نیز هنگامی که نمی خواهند در یک مسافت فوق العاده طولانی او را راه ببرند ساربانان آهنگ مطلوب حیوان را ترنم می کنند .
در عربستان شتر نر را لوک و شتر ماده را ناقه می گویند ولی در کویر ایران به ویژه در اطراف کاشان شتر نر را لوک و شتر ماده را ارونه و همچنین نوزاد ماده را مجی و نوزاد نر را هاشی می خوانند .
کینه شتری کینه پی گیری است که تاکنون سابقه نشان نداده که پذیرایی و ملاطفت مجدد ساربان بتواند آن را تعدیل نماید . شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را از ساربان بگیرد . عجب در این است که شتر مست و دیوانه به ساربان مورد نظر هنگامی که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمی کند . فقط نگاه خشم آلودش را که شراره انتقام از آن می بارد به چشمان آن ساربان می اندازد و با دهان کف آلود پیاپی نعره های چندش آور و هولناک سر می دهدزیرا شتر کینه توز در عین مستی و دیوانگی خوب احساس می کند که اگر در میان جمع به ساربانش حمله کند سایرین با چوب و چماق به جانش می افتند . وای به روزی که شتر مست و کینه توزآن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد . البته ساربانان برای این طور مواقع راه چاره و علاجی اندیشیدند که به لیاقت و زرنگی آنان بستگی دارد . وقتی ساربان در بیابان مورد حمله شتر خشمگین قرار گرفت راه نجاتش این است که در حال فرار از شتر، لباسهایش را یکایک درآورد و به پشت سرش بیندازد .
در اینجاست که شتر گول می خورد و به جای ساربان که در حال فرار است لباسی را که جلویش افتاده به دندان می گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می مالد .
سپس مجدداً با لنگهای درازش به تعقیب ساربان می پردازد و خود را به او می رساند . ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و خلاصه به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده در حال فرار جلوی شتر انتقامجو می اندازد . چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت وگرنه مرگش حتمی است آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی .
شیوا نوشت:شاعرعزیز(مخاطب خاص) لطفا از کینه شتری دست بردارید شیوا یک خانم است او نمی تواند مانند داستان کینه شتری و ساربان شتر با شما رفتار کند پس لطفا مانند شترکینه توز او را تعقیب نکن به وبلاگش نیا و برایش پیامهای خصوصی هم نگذار که ممنوع است.