شما چطور شصت سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که ، وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش!
اما وقتی کار از تعمیر گذشته باشد زمان تعویض فرا می رسد درست مانند دندانی که دیگر قابل پرکردن نباشد و باید کشیده شود.من زن هستم یک موجود زنده یک انسان و حق دارم هم در مورد دندانم و هم در مورد همسری که باعث آزار من شده و عرصه زندگی را بر من تنگ کرده خودم تصمیم بگیرم و انتخاب کنمچرا وقتی در عقدنامه طبق قانون می توانم در شروط ضمن عقد- حق طلاق را بگنجانم چنین کاری نمی کنم ؟چرا به خود ظلم می کنم؟ چرا خود را تحقیر می کنم؟چرا معنی ضرب المثل از "از ماست که بر ماست " را نمی دانمچرا ما دختران وقتی لباس سفید عروسی می پوشیم آنقدرگیج می شویم که از حق قانونی خود صرف نظر می کنیم؟! اصلا چرا در دبیرستانها درسی به نام قانون ازدواج و طلاق وجود ندارد؟ چرا زنان در دادگاههای خانواده باید سرگردان باشند ؟مشکل -عدم آموزش است.مشکل خانواده های سنتی هستند که چنین شرطی پای سفره عقد را بدشگون می دانند.
طلاق خلع و مبارات چیست؟
خُلع و مُباراتدو نوع طلاق توافقی در فقه و حقوق اسلامی است که در آن زن با واگذاری مالی به شوهر از وی طلاق میگیرد. این طلاق مربوط به زمانی است که زن از شوهر به قدری تنفر پیدا کرده باشد که حاضر شود با پرداخت پول از دست او خلاص شود. این مال ممکن است مهریه زن یا معادل آن باشد، به همین جهت در فرهنگ عامه از عبارت «مهرم حلال و جانم آزاد» در اشاره به این نوع طلاق استفاده میکنند.
مالی که در طلاق خلع و مبارات به شوهر پرداخت میشود عِوَضیا فدیهنامیده میشود. این طلاق از نوع طلاق بائن است یعنی شوهر حق رجوع ندارد، مگر آنکه زن پشیمان گشته و مال خود را پس بگیرد.
طلاق مبارات
مُبارات به معنی بیزار شدن از یکدیگر است. تفاوت این طلاق با طلاق خلع این است که در مبارات تنفر زن و شوهر دوجانبه است، از همین رو عوض طلاق نمیتواند از مهریه بیشتر باشد.
به نظر من حق طلاق برای زن و مرد باید مساوی و یکسان باشد
توجیهی که ازبرخی برای انحصار طلاق به دست مرد صورت یافته این است که بهترین راه حل، نهادن طلاق به دست مرد است. زیرا اگر طلاق به دست زن داده شود، بهدلیل غلبه احساسات بنیان خانوادهها سست خواهد گشت، با کوچکترین نارضایتی اقدام به طلاق خواهد کرد. برای این توجیه شواهدی آورده میشود که در دورههایی که طلاق به دست زن بود آمار طلاق بسیار بالا بود. تا آنجا که گفته میشود در هشتاد درصد، بلکه نودونه درصد طلاقها در آمریکا و انگلیس زنان مقصرند. و نیز غرامتهایی که مرد باید بپردازد، مانند مهریه و نفقه، این حق را برای وی موجه میسازد. براین اساس نتیجه گرفته شده که طلاق نباید در اختیار زن باشد. مناسب است تأملی اندک پیرامون این توجیه صورت یابد:
1) چگونه اثبات شد احساسات زن بیش از مردان است؟، آیا این آموزه شرع است یا تجربه انسان آن را به اثبات رسانده است؟ ظاهراً بدین شکل نه در شرع به اثبات رسیده و نه تجربه ثابت کرده است.آیا مرد بااحساس یا زن خشک و بی احساس وجود ندارد؟!البته که چنین نیست.
2) گذشته از اینها مگر آنجا که طلاق به دست مرد بوده، آمار طلاق پایین است. مگر در ایران که طلاق به دست مردان است، آمار طلاق پایین است.؟البته که نیست
3)مگر مردان با اسباب و علل معقول طلاق میدهند که زنان چنین نیستند؟!. چند درصد از طلاقهای مردان با اسباب و علل منطقی و عقلی صورت گرفته است؟. اگر چنین بود چرا پیامبر فرمود خدا مردان ذواق (خوشگذران) را مبغوض میدارد و لعنت کرده است. بنابراین، توجیه یادشده از اینکه طلاق بدست مرد باشد قابل قبول نیست.
برخی هم می گویند در قرآن اشاره شده که طلاق بدست مرد باشد.من از این تعجب می کنم چرا وقتی در قرآن آمده مهریه عندالمطالبه است حالا عندالاستطاعه شده کسی اعتراض نمی کند ولی همین که می گویند حق طلاق بین زن و مرد یکسان باشد صدای همه در می آید؟!در قرآن آمده که زنان برای خود کنیز داشته باشند حالا خانمها همیشه باگذشت هستند و کارهای خانه را خود زحمت کشیده و انجام می دهند در عندالاستطاعه بودن مهریه هم سکوت کردند اصلامهریه نمی خواهند ولی حق طلاق حق مسلم همه بانوان است.
بنابراین باید به دختران آموزش داده شود که هیچ تضمینی برای تداوم زندگی مشترک وجود ندارد بنابراین این احتمال را بدهند اگر در زندگی مشترک خود خوشبخت نشوند یا شوهرشان خیانت یا ازدواج موقت کند یا به هر دلیلی آنان را مورد آزار و اذیت قرار دهد خیالشان راحت باشد که در شروط ضمن عقد حق طلاق با آنان است و دیگر بخاطر حق طلاق با مردان چند سال در دادگاهها سرگردان نخواهند شد وقتی طلاق بدست مرد باشد می تواند سالها زن را اذیت کند و طلاق ندهد زن هم اجازه ازدواج دائم یا موقت را نخواهد داشت اگر هم با مرد دیگری باشد زنا و فحشا محسوب می شود ولی مرد در این مدت حق ازدواج موقت را دارد بنابراین بخاطر جلوگیری از فساد و فحشا در جامعه بهتر و پسندیده تر آن است که زنان حق طلاق داشته باشند.طلاق خلع هم منصفانه نیست چون اگر زنی دارای تمکن مالی نباشد و نتواند پولی برای جدائی به همسرش بپردازد باید تا آخر عمر بسوزد و بسازدچگونه می تواند با مردی که از او متنفر است زیر یک سقف زندگی کند آیا این انصاف است؟مهریه به چه دردی می خورد وقتی عشق و علاقه نباشد بهتر است وقتی زنی همسرش را دوست ندارد حق طلاق بدون پرداختن هیچگونه مالی به او داشته باشد مهریه پیشکش مرد-فقط حق و حقوق سالیانی که در خانه او زندگی کرده و شریک زندگی او بوده باید به زن پرداخت شود. آقای قانون -بیائید با تساوی حقوق زن و مرد در حق طلاق-از فساد و فحشا در جامعه جلوگیری کنید.