همه شما ضرب المثل کله اش بوی قورمه سبزی می دهد" را شنیده اید-این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که نسبت به مقام بالاتر سخنان درشت و توهین آمیزی بگوید و یا علیه مصالح کشور قیام و اقدام کند که اعمال و رفتارش مستحق اشد مجازات باشد .
در عصر حاضر محکومان به اعدام را به وسیله چوبه دار، یا تیرباران ، یا دراطاق گازو یا روی صندلی الکتریکی یا انواع و اقسام شکنجه ها مانند تجاوز زندانیان با باتوم و غیره می کشند.
اما در زمانهای قدیم هم سلاطین و حکام و امرای هر منطقه در تنبیه مجرمین بسیار بی رحم و سختگیر بوده اند و در کشتن افراد محکوم که به حق یا به ناحق مورد خشم و غضبشان واقع می شده اند روشهای مختلف به کار می برده اند که در کتب تاریخی انواع و اقسام آن تفضیلاً شرح داده شده است ازقبیل:
سربریدن ، شکم دریدن ، شمشیر به پهلو فرو بردن ، زهر نوشاندن ، زیر لگد کشتن ، سنگسار کردن ، زنده زنده پوست کندن ، شقه کردن و... یکی از روشهای بسیار وحشیانه و چندش آور این بود که محکوم بیچاره را در دیگ می جوشاندند و یا زنده زنده کباب می کردند و می خوردند مثلاً : در عالم آرای عباسی آمده است که شاه اسماعیل اول پس از غلبه بر امیر حسین کیاچلاوی حکمران رستمداد و فیروزکوه فرمان داد مرادبیگ جهانشاه لو از همدستان امیرحسین را سربازانش زنده کباب کردند و خوردند.
غرض از تمهید مقدمه بالا آن است که چون خوردن گوشت دشمن در زمانها و اعصار گذشته معمول و متداول بوده است لذا عبارت کله اش بوی قورمه سبزی می دهد به قول شادروان عبدالله مستوفی :« کنایه از سری است که به علت حرفهای درشت مستحق کندن بشود تا از آن قورمه سبزی ساخت .» به عبارت دیگر:
یکی از شیوه ها در دوره ی صفویه برای کشتن مخالفان این بود که از کله ی مخالفان قورمه سبزی درست می کردند . چه کار زشت و بی رحمانه ای ؟ البته در بسیاری از دوره ها و حتی امروزه نیز از این بدتر است .
این زبانزد ( ضرب المثل) از همین داستان ریشه می گیرد .در باره ی کسی که دنبال دردسر خطرناکی بوده که می توانسته منجر به مرگ او شود این زبان زد را به کار می بردند .
در کتاب تاریخ ایران نوشته پیگولوسکایا و چهار تاریخ نویس دیگر چاپ انتشارات پیام این چنین می خوانیم :
« شاه اسماعیل دوم صفوی کوشید تا برای استواری پایه قدرت خویش اعدام های دسته جمعی به راه اندازد از جمله شش برادر خود را که در قزوین ساکن بودند اعدام کرد و احکامی برای قتل دیگر کسان خود که در ایلات زندگی می کردند صادر نمود...»و همچنین می خوانیم :
« شاه عباس قیام مردم را با بی رحمی فوق العاده خاموش می کرد. مثلاً در گیلان تمام افراد قبیله ی جیک را بلا استثنا معدوم ساختند و ایل کُرد مُکری و ایل قزلباش تکه لو به همین سرنوشت دچار شدند .»
شاه اسماعیل دوم صفوی
اسماعیل میرزا، فرزند چهارم شاه طهماسب، از پسران دلیر و شجاع وى بود که در نبرد با عثمانیها از خود رشادت و دلاوری زیادى نشان داد و همین توانایى و قدرت نمایى او، عاقبت منجر به صلح عثمانى با پادشاه صفوى گردید. اما از سوى دیگر، همین امرحسادت پدر و سوءظن او را نسبت به وى تحریک کرد.شاه او را مدت 20 سال در قلعه قهقهه زندانی کرد بهانه اش هم افراط شاهزاده در شرابخوارى بودکه خود شاه به الزام علماى عصر از آن توبه کرده و هم به الزام آنها، آن را به شدت ممنوع ساخته بود.
شاه اسماعیل بیچاره 20 سال تمام تا زمان مرگ پدرش در آن جا زندانی بود. پس از مرگ شاه تهماسب با دسیسهچینی بخشی از قبایل قزلباش و کشته شدن فرزند دیگر شاه تهماسب به نام حیدر میرزا توسط قزلباشان طرفدارش به حکومت رسید. رفتار اسماعیل به علت مدت زیاد محبوس بودن بهشدت خشن شده بود.
شاه اسماعیل دوم پادشاهی دیوانه
آزادی نعمت بزرگی است که خداوند مهربان به همه انسانها بخشیده است خداوند همه انسانها را آزاد آفریده است آری شاه اسماعیل بیچاره در طول 20 سال زندان از حالت انسان بودن خارج شده و تبدیل به قرمه سبزی شد البته همه انسانها اینگونه نیستند شاعری مانند مسعود سعدسلمان هم 20 سال زندانی بوده اما در این مدت حبسیات زیبائی سروده و پس از آزادی هم هنوز انسان بوده است.
دورهٔ کوتاه 15 ماههٔ سلطنت شاه اسماعیل دوم برای فرزندان شاه تهماسب بسیار خونبار بود. اسماعیل بهعلت 20 سال زندانی بودن در قلعهٔ قهقهه بسیار خشنتر و نسبت به اطرافیان بیاعتمادتر شده بود.
او از همان ابتدا شروع به کشتن و کور کردن فرزندان و فرزندزادگان پدرش کرد. مصطفی میرزا، ابراهیم میرزا، حسین میرزا، محمود میرزا، علی میرزا یکی پس از دیگری کشته و یا کور شدند. خشونت اسماعیل بهحدی بود که حتی از خون فرزند یکسالهٔ محمود میرزا نیز نگذشت.در این میان تنها محمد میرزا یا سلطان محمد خدابنده به علت ضعف بینایی و این که احتمالاً از جانب او خطری محتمل نبود زنده ماند و شاه عباس که نوجوان و در هرات بود تنها به این دلیل زنده ماند که قبل از اجرا شدن فرمان قتل او خود شاه اسماعیل کشته شده بود.سلطنت او کوتاه، خونین و آکنده از خشونت و بى ثباتى بود، و قسمتى از اوقات آن در قهوه خانهها، کوکنار خانه ها و در کوى بدنامىمىگذشت. عیاش، بى رحم، و نسبت به امور ملک دارى غالبا" بیگانه و بىتوجه بود. شبهایش را با مستی و هرزگی مىگذراند و روزهایش در خواب و خمار یا در صادر کردن و اجراى احکام سفیهانه، ظالمانه و بى ملاحظه مىگذشت. رنج بیست سال زندان او را تقریبا" دیوانه و دچار نوعى مالیخولیاى عارى از اعتدال کرده بود.
اسماعیل دوم، براى آنکه سلطنتش از هر گونه شورش و مخالفتى در امان بماند، در همان آغاز فرمانروایى، هم عده زیادى از طوایف استاجلو را که با روى کار آمدن وى مخالف بودند، به قتل رساند و هم تقریبا" تمام شاهزادگان خاندان صفوى را که ممکن بود در دست مخالفان، وسیله ایجاد اختلال در کارهایش گردند نابود یا کور کرد. بدینگونه چهار تن از برادرانش را کشت و پنج تن از عموها و برادرزادگان را که مىترسید به صورت مدعیانش درآیند، هلاک کرد.
مرگ شاه اسماعیل دوم
خشونت اسماعیل دوم، گرایش وی به تسنن، طرد پریخان خانم دختر قدرتطلب و بانفوذ شاه تهماسب(خواهر او) و تهدید امرای قزلباش نهایتاً منجر به کشته شدن او شد. قاتلان شاه اسماعیل با همکاری کنیزان حرم و پریخان خانم افیون مصرفی شاه را مسموم کردند و محافظان روز بعد شاه را نیمهمرده همراه با رفیقش حسن بیک حلواچی از اتاق او در دولتخانه بیرون آوردند. شاه ساعتی بعد مرد اما حسن بیک زنده ماند.
بدین ترتیب دورهٔ خونبار حکومت وی به پایان رسید و امرای قزلباش برادر وی محمد را از شیراز به قزوین آورده و بر تخت نشاندند.
پیگیری نشدن علت مرگ شاه توسط مقامات رسمی و امرا موجب ابهام در مورد قتل وی از نظر مردم شد به همین دلیل پس از مرگ وی در سالهای بعد چهار نفر بهدروغ خود را شاه اسماعیل خوانده و در پی بهدست گرفتن قدرت برآمدند. مهمترین آنها شخصی بود که در میان قبایل لر طرفداران زیادی پیدا کرد و توانست مدتی در آن نواحی در مقابل قزلباشها مقاومت کند. سرکوب وی بهسختی انجام شد. نکتهٔ جالب در مورد فرد اخیر این است که برای شبیه شدن به شاه اسماعیل تمام دندانهایش را بهجز دو دندان جلو کشیده بود.
اندیشه نوشت: بهتر است پدر و مادرها به فرزندان خود محبت کنند تا مانند شاه اسماعیل دوم عقده ای و با کمبود محبت پرورش نیابند-فرزند انسان یک امانت است که خدای مهربان به او بخشیده پدری که 20 سال فرزند خود را بخاطر قدرت و ثروت زندانی کند اصلا لیاقت آن را ندارد که برای روز پدر هدیه بگیرد فکر می کنم شاه اسماعیل دوم هم هرگز برای پدرش روز پدر هدیه ای نخرید و اگر پدرش پادشاه نبود حتما بخاطر بی مهری های او -او را به خانه سالمندان می برد.
شاد باشید و همیشه به یکدیگر محبت کنید.