Quantcast
Channel: هزاران گنج
Viewing all 164 articles
Browse latest View live

مریم طوسی دختر باد-قدرشناسی ایرانیان

$
0
0
مریم طوسی سرعتی‌ترین و پر‌افتخارترین دونده زن ایرانی است که بزرگترین آرزویش این است که جایگاه دختر ایرانی را در دنیا نشان دهد و پرچم کشورمان را بالا ببرد ....

مریم طوسی متولد1367 ، تهران است .او اولین بانوی ایرانی است که موفق به دریافت مدال طلای دو میدانی در مسابقات قهرمانی آسیا شده است.او موفق شد برای اولین بار در تاریخ ایران در پنجمین دوره مسابقات دوومیدانی داخل سالن قهرمانی آسیا ، مدال طلای 400 متر سرعت را دریافت کند.او در میادین بین‌المللی در بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی 2013 در اندونزی   توانست دو مدال طلا در دوی 200 و 100 متر کسب کند و رکورد ایران را در دوی 100 متر ارتقا دهد.
مریم طوسی بانوی ملی‌پوش دوومیدانی ایران از بی‌توجهی وزارت ورزش به افتخاراتی که در یکسال اخیر کسب کرده است،گله کرد.

مریم طوسی در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: هرچند فدراسیون دوومیدانی حمایت بسیار خوبی را از من داشته است اما من از وزارت ورزش دلگیرم چون با تمام افتخاراتی که در این مدت کسب کرده‌ام و برای اولین بار توانستم مدال طلای دوومیدانی داخل سالن را در سطح قهرمانی آسیا به دست بیاورم و حتی در آخرین مسابقاتی که حضور داشتم، توانستم دو نقره و یک طلا بگیرم اما هیچ تقدیری از من صورت نگرفت تا انگیزه‌ای برایم باشد.ناراحتدل شکسته 

قدرشناسی ایرانیان

قدر 10سال را چه کسی  خیلی خوب می داند ؟ زن و شوهری که بعد 10سال از هم طلاق گرفتندابرو!
قدر 7سال را  چه کسی خیلی خوب می داند ؟  بچه ها ی فارغ التحصیل رشته پزشکی !
قدر 4سال را چه کسی خیلی خوب می داند ؟  دانشجویان کارشناسی که مشروط شدند ، یا اخراج شدند !!نگران
قدر 2سال را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ سربازان فراری  !! نه هر سربازی البتهچشمکخنده
قدر 1سال را  چه کسی خیلی خوب می داند ؟  پشت کنکوری ها !!خمیازه
قدر 9ماه را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ مادرانی که نوزاد مرده ای بدنیا می آورند!!
قدر 1 ماه را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ کسانی که 30 روز ماه رمضان را روزه می گیرند !!
قدر 1 هفته رو چه کسی خیلی خوب می داند؟ سردبیران مجله های هفتگییول !!
قدر 1 روز را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ کارگران روز مزد !!
قدر 1 ساعت را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ عشاق منتظر !!چشم
قدر 1 دقیقه را  چه کسی خیلی خوب می داند؟ کسانی که از اتوبوس و قطار جا ماندند !!
قدر 1 ثانیه را  چه کسی خیلی خوب می داند ؟ کسانی که در تصادف رانندگی جان سالم بدر بردند !!
قدر 0/1ثانیه را چه کسی خیلی خوب می داند ؟ کسانی که در مسابقات المپیک ، نفر دوم شدند !!
قدر 1 دوست را  چه کسی خیلی خوب می داند؟ کسی که در یک حادثه دوستش را از دست داده باشد !!

اما قدر یک ورزشکار یک دونده یک بانوی افتخار آفرین ایرانی را که در رقابتی نابرابر با پوشش کامل اسلامی در حالی که رقیبان او نیمه برهنه مسابقه می دادند چه کسی باید بداند؟آقای ورزش بیدار شوبازندهحق نداریم چنین استعداهائی را نادیده بگیریم یا بی توجهی کنیم.مردم قدرشناس ایران را چه شده است؟یا استقبال نمی کنند یا با لنگه کفش به استقبال می روند.نیشخندمردم ایران را چه شده است؟29 بهمن روز عشق ایرانیان را جشن نمی گیرند ولی به تقلید از غربی ها والنتاین را جشن می گیرند.نیشخندمردم ایران را چه شده است ؟در تقویم ایرانی 7 آبان روز بزرگداشت کوروش کبیر را نادیده می گیرند در حالی که حتی نتانیاهوی 5 ساله هم به خوبی کوروش کبیر و افتخارات او را می شناسدمتفکرمردم ایران را چه شده است ؟در حالی که برخی از هموطنانمان گرسنه و فقیرند به کشورهای همسایه کمک مالی می کنند؟مردم ما را چه شده است؟در حالی که خرمشهر ما هنوز ویرانی های جنگ را نظاره گر است برای بازسازی کشورهای همسایه وام می دهند.تعجبمردم ایران را چه شده است؟تعجب

پی نوشت:خانم مریم طوسی قهرمانی ات مبارکقلبامروز روز 7 آبان روز بزرگداشت کوروش کبیر هم  گرامی باد من از خرافه پرستی ها و بت پرستی ها و سجده و پرستش هر موجودی غیر از خدا مخالفم ولی همیشه قدر انسانهای بزرگ را باید دانست.


فرهاد مجیدی-تدارک بازی خداحافظی

$
0
0

روزگاری غریبی است قهرمانان ورزش به جای تقدیر-تحقیر می شوند.تعجببازیکنان فوتبال پس از سالها تلاش -غریبانه خداحافظی می کنند آهای آقای ورزش- یک پیشنهاد دارم و آن اینست که برای فوتبالیستهائی که از فوتبال خداحافظی می کنند یک بازی خداحافظی برگزار کنید و درآمد حاصله از این بازی فوتبال را صرف بیمارانی سرطانی و ام اس کنید اینگونه هم دل بازیکن هم دل طرفدارانش و هم دل میلیونها انسان محروم بیمار سرطانی و ام اس شاد می شود.

در فوتبال ایران، بسیاری از قهرمانان فوتبال غریبانه با دنیای توپ گرد خداحافظی کردند. البته با این که ‌شماری از بزرگان فوتبال خداحافظی با شکوهی داشتند، باید قدر قهرمانان ورزش را بیشتر بدانیم. مهدی مهدوی‌کیا، موشک سابق پرسپولیس و هامبورگ با خاطره‌ای تلخ از شکست پرسپولیس مقابل سپاهان در فینال جام حذفی و بدون این‌که دوستانش و بزرگان پرسپولیس در کنارش
باشند، ‌غریبانه، چهارگوشه زمین چمن ورزشگاه آزادی را بوسیدناراحتو پس از آن هم علی کریمی دیگر کاپیتان پرسپولیس، ‌ناگهانی اعلام کرد که دیگر فوتبال بازی نمی‌کند تا سرخ‌پوشان، دو فوتبالیست بزرگ تاریخ باشگاه خود را در یک روز،‌ از دست بدهند.

فرهاد مجیدی، یکی از محبوب‌ترین بازیکنان تاریخ باشگاه استقلال، بازیکنی که با خاطرات دو نسل از هواداران استقلال عجین شده است،  در اقدامی غیر قابل پیش‌بینی از میادین فوتبال خداحافظی کرد.بای بای

 

41 بازی ملی و 10 گل زده در کارنامه فرهاد مجیدی

مجیدی اولین بار در سن 20سالگی به منظور حضور در جام ملت‌های آسیا 1996 در امارات توسط محمد مایلی‌کهن به تیم ملی دعوت شد و نخستین بازی ملی خود را در برابر کویت انجام داد. مجیدی پس از 41 بازی ملی و 10 گل ملی که بدون شک یکی از مهم‌ترین آنها گل به تیم ملی اتریش بود، با تیم ملی هم خداحافظی کرد.

فرهاد مجیدی بهترین گلزن آسیائی

فرهاد مجیدی، کاپیتان استقلال که البته بیشتر عمر فوتبالی خود را در خارج از ایران سپری کرده و در سن 37 سالگی همچنان مانند یک ستاره در خط حمله آبی‌ها می‌درخشید و بارها در فصل جاری ناجی استقلال شده بود با 3 گلی که در فصل گذشته لیگ قهرمانان آسیا به ثمر رساند با 23 گل به عنوان بهترین گلزن آسیایی استقلال شد.

 مجیدی 14 گل را در لیگ قهرمانان آسیا و9 گل دیگر را در رقابت‌های جام در جام باشگاه‌های آسیا به ثمر رساند.

فرهاد مجیدی در دربی ها

فرهاد مجیدی در 15 دربی که تجربه حضور در آنها را داشته است تجربه زدن 4 گل به تیم پرسپولیس را دارد.

او در دربی‌های 67، 68، 69 و 71 سابقه گلزنی به پرسپولیس را دارد که از معروف‌ترین آنها می‌توان به گل دقیقه 90 وی در دربی 69 اشاره کرد که برتری یک بر صفر برای استقلال و شعار معروف آی بدو آی بدو را به همراه داشت.

افتخارات باشگاهی با تیم استقلال

قهرمانی در جام آزادگان 77–76 به همراه تیم استقلال تهران
-قهرمانی در جام حذفی 87–86 به همراه تیم استقلال تهران
-قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران 88–87 به همراه تیم استقلال تهران
-قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران 92–91 به همراه تیم استقلال تهران

 

برترین گلزن تاریخ لیگ آسیا در جمع بازیکنان ایرانی:
فرهاد مجیدی با به ثمر رساند 23 گل در ادوار مختلف مسابقات لیگ قهرمانان آسیا هم اکنون رکورد دار بهترین گلزن ایرانی در این مسابقات است.

نامزد دریافت جایزه بهترین بازیکن آسیا در سال 2010:
کنفدراسیون فوتبال آسیا نام وی را به عنوان یکی از نامزدهای بهترین بازیکن سال 2010 در لیست اولیه خود قرار داد.

محبوب ترین بازیکن جهان در سال 2011:
وی در نظرسنجی سایت فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال (IFFHS) به عنوان محبوب ترین بازیکن جهان در سال2011 انتخاب شد. همچنین فدراسیون بین‌المللی آمار تاریخ فوتبال با ارسال نامه از فرهاد مجیدی برای حضور در مراسم گالا 2010 و دریافت جایزه این فدراسیون دعوت به عمل آورد.

سومین گلزن برتر تاریخ باشگاه استقلال تهران:
فرهاد مجیدی با 90 گلی که برای استقلال به ثمر رسانده است سومین گلزن برتر تاریخ این باشگاه به شمار می‌رود.


اندیشه نوشت: اگر انسانیت بیدار است بهتر است خداحافظی یک بازیکن فوتبال به همراه جشن و شادی و با انجام یک بازی دوستانه برای کمک به بیماران سرطانی و ام اس باشد و دیگر آنکه به دور از تعصبات جاهلانه به رنگی خاص -به هیچ بازیکنی چه آبی و چه قرمز توهین نکنیم از عربهای جاهلی تقلید نکنیم برای هموطنان خود نه جک بسازیم و نه توهین کنیم چراااااااااا؟زیرا فوتبالیست شدن مرد می خواهد با اینهمه فشار توهین و حرفهای رکیک شنیدن در استادیومها و دیگر آنکه واقعا احمقانه است بخاطر رنگ لباس -شخصیت کسی را ترور کنیم.در فرهنگ ایرانیان هرگز توهین نبوده بارها گفته ام و بار دگر هم می گویم کسانی که به هموطنان خود به هر دلیلی توهین می کنند ایرانیان واقعی نیستند شاید میوه گناه و ثمره جنگها و تجاوزهای عربها و مغولان به ایران باشند.بازندهچون عربهای جاهلی و مغولان -هموطنان خود را توهین و تحقیر می کردند نه ایرانیان واقعی.

یک جوک فوتبالی:مادران همه فوتبالیستها در اطلاعیه ای اعلام کردند که فرزندانشان سرراهی هستندنیشخند

بس که محیط ورزشگاهها و فضاهای ورزشی ناسالم است.پس فوتبالیست شدن و فوتبالیست ماندن نوعی هنر است.برای فرهاد مجیدی- مهدی مهدوی کیا و همه فوتبالیستهای محبوب کشورمان آرزوی موفقیت و شادکامی دارم.فرهاد مجیدی روزی باید می رفت همه بازیکنان روزی از فوتبال خداحافظی می کنند استقلال تیم بزرگی است بدون فرهاد مجیدی هم بارها قهرمان شده و می شود.شاد باشید.

ناصر ملک مطیعی با نقش نگار بازگشت

$
0
0

به به باد آمد و بوی عنبر آوردهوراتشویقناصر ملک‌مطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران پس از 31 سال با بازی در فیلم «نقش‌ نگار» به کارگردانی علیرضا عطشانی به سینما بازگشت.بهرام رادان،آتیلا پسیانی، گوهر خیراندیش، شیوا خسرو مهر، الهه حصاری و رضا ناجی در این فیلم در کنار ناصر ملک‌مطیعی بازی می‌کنند.ناصر ملک مطیعی این  بازیگرپرابهت  نماد غیرت مرد ایرانی در ادوار گذشته است.یادش بخیر مردان دهه 40 و 50 کاملا مشخص بود که مرد بودند نه مثل پسرهای امروزی که ابروهایشان را مانند نخ برمیدارند- آرایش می کنند و بعضی ها هم کم مانده که دامن بپوشندنیشخند

از بازگشت این ستاره 83 ساله سینما بسیار خوشحالم.هوراملک‌مطیعی 83 ساله آخرین بار سال 1361 فیلم «برزخی‌ها» ساخته ایرج قادری را روی پرده سینماها داشت. «چهار راه حوادث»، «مردها و جاده‌ها»، «قیصر»، «طوقی» و «بابا شمل» از فیلم‌های اوست.ناصر ملک‌مطیعی(متولد 1309 هـ.ش تهران) بازیگر سینما و تلویزیون و کارگردان ایرانی است. ناصر ملک مطیعی از بهترین و محبوبترین بازیگران تاریخ سینمای ایران محسوب می شود.

ملک‌مطیعی از سال 1341 با پوشیدن لباس جاهل‌ها و کلاه مخملی‌ها، که پیش از او عباس مصدق و مجید محسنی به تن کرده بودند،

در نقش‌هایی ظاهر شد که فردین جز دو بار در فیلم‌های: «زن‌ها فرشته‌اند»  و «ایوب» حاضر به پوشیدن آن لباس‌ها و ایفای آن نقش‌ها نشد. ملک مطیعی در فیلم‌های: «کلاه مخملی»  «با معرفت‌ها» ، «مردها و جاده‌ها» ، «ابرام در پاریس» ، «سالار مردان»  و «مردان روزگار»  با کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز، کلاه مخملی و دستمال ابریشم یزدی و تسبیح شاه مقصود، اگرچه مصداق زنده‌ای از نمونه اجتماعی سنخ «جاهل» نبود، اما مجموعهٔ اجرای نقش، به‌ویژه حرکات دست‌ها و بالا انداختن ابرو، تکیه کلام‌ها و نقل‌هایش، عامهٔ بیندگان را مجذوب خود کرد.ملک مطیعی تا قبل از «قیصر» ( ساخته مسعود کیمیائی در سال 1348) و ایفای نقش «داش فرمان» با کلاه مخملی، در نقش‌های دیگری همچون مرد روستایی (عروس دهکده)، افسر نیروی دریایی (پاسداران دریا)، شاه عباس کبیر (حسین کرد)، رییس دزدها (هاشم خان)، پزشک (فرار از حقیقت) و مانند این‌ها نیز ظاهر می‌شد؛ اما پس از موفقیت فیلم «قیصر» ـ که نقش کوتاهی هم در آن داشت ـ یکسر به ایفای نقش‌های کلاه مخملی دعوت شد. «علی بی غم» ، «رقاصهٔ شهر» ، «طوقی» ( ساخته زنده یاد علی حاتمی )، «مرید حق» ، «سه قاب» و «کاکو» (شاپور قریب، ) شماری از این فیلم‌ها است.«مرد»، «غلام ژاندارم»، «نقره داغ»، «ابرمرد»، «قلندر»، «آقامهدی وارد می شود»، «دشمن»، «صلات ظهر» از جمله آثار تحسین بر انگیز وی محسوب می شود. ملک مطیعی اگرچه در فیلم‌های بعدی‌اش کوشید تا از کاراکتر جاهلی فاصله بگیرد، اما تلاش او همواره توام با توفیق نبود. او در فیلم «بت» (به کارگردانی ایرج قادری،) در نقش یک استوار ژاندارمری ظاهر شد.

 ناصر ملک مطیعی بازیگر توانائی است او عاشقی است که پس از 31 سال به آغوش معشوقش یعنی سینما بازگشت.برای بازگشت او گوسفند قربانی نمیکنیم چون انسان نباید بی رحم باشد بخاطر خوشحالی خود خون یک حیوان بی گناه را بریزد بلکه با احترام به ایشان به عنوان یک پیشکسوت سینما حضورشان را ارج می نهیم.قلبلبخند

داستان احترام به شایستگان

خواجه نصیر الدین طوسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی ازنزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتربه یاد دارد .

یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک طوسی هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من نتیجه تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه وپذیرش حرف بی پایه و اساس نیست.

بنابراین “شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند.”

شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.پس احترام به پیشکوستان همیشه واجب است.

داستان شیوانا و مرد قالیباف

مرد جوانی نزد شیوانا آمد و از او در مورد مشکل خویش راه چاره خواست.
مرد گفت: "پدرم یک کارگاه بزرگ قالیبافی دارد که تا این اواخر بهترین قالی‌ها برای بزرگان شهر در آن بافته می‌شد. حدود شش ماه است که پدرم به خاطر کهولت سن خانه‌نشین شده و من اداره این کارگاه را در دست گرفتم. اوایل کار مثل همیشه بود ولی به‌تدریج کیفیت قالی‌ها بدتر و بدتر شد .ناراحتتعجبم در این است که کارگران همان کارگران چند ماه پیش هستند و هیچ چیزی هم تغییر نکرده، اما دیگر قالی‌ها به آن زیبایی و مهارت بافته نمی‌شوند."تعجب

شیوانا پاسخ داد: "نگو هیچ چیزی تغییر نکرده است.  پدر تو رفته و تو جای او نشسته‌ای. اگر همه چیز مثل گذشته است و فقط تو تنها تغییر هستی پس باید ابتدا روی خودت تمرکز کنی و ببینی مشکلت کجاست؟"
مرد جوان با ناراحتی گفت: "این چه حرفی است می‌زنید؟ آن کارگران تنبل و تن‌پرور کار را خراب می‌کنند شما مرا مقصر می‌دانید؟ آنها همین که در کارگاه من کار می‌کنند و حقوق می‌گیرند باید روزی هزار مرتبه شکرگزار باشنداز خود راضیاگر سرمایه و وسایل ما نبود آنها نمی‌توانستند حتی یک قالیچه دیواری هم ببافند؟"

شیوانا با تبسم گفت: "پس همه را از کارگاه بیرون بریز و در کارگاه را ببند و به وسایل و لوازم داخل آن بگو خودشان خودبه‌خود برایت قالی ببافند!"لبخند

مرد جوان ناراحت و پریشان از نزد شیوانا رفت و روز بعد دوباره بازگشت. شیوانا تا او را دید گفت: "خبردار شده‌ام که یکی از کارگران قدیمی کارگاه تو پسر بهترین قالیباف این دیار است و این رازی است که سال‌ها از تو و پدرت مخفی شده بود. چون تو برخورد محترمانه پدرت را با کارگران نداشتی آن پسر که جزو بهترین قالیباف‌ها است قهر کرده و دل به کار نمی‌دهد و برای همین کارهایت خراب و بی‌مشتری شده‌اند. برو و سعی کن به شکلی دل این کارگر ماهر را به دست آوری!"

مرد جوان با ناراحتی گفت: "آخر من از کجا بدانم که او کدام کارگرم است. من حدود صد کارگر دارم؟"سوال
شیوانا سری تکان داد و گفت: "این مشکل توست؟"

مرد جوان رفت و چون نمی‌دانست کدام کارگر پسر بهترین قالیباف دیار است با همه کارگرها با احترام و عزت برخورد کرد و بهترین راحتی‌ها را برای آنها فراهم کرد. چند ماه بعد دوباره رونق به کارگاه بازگشت و قالی‌های جدید از قبل هم بهتر شد.

مرد جوان با خوشحالی نزد شیوانا آمد و گفت: "همه چیز نه تنها درست شد بلکه از گذشته هم بهتر شد. با وجود این هنوز نفهمیدم کدام یک از کارگران بهترین قالیباف این دیار است تا او را سفارشی عزیز بشمارم و پاداش بیشتری به او بپردازم!"

شیوانا با تبسم گفت: "مهم این است که الان تمام کارگرهای تو بهترین قالیبافان این دیار هستند. تو با برخورد درست و رفتار محترمانه از کارگرهای معمولی بهترین قالیباف‌ها را درست کردی. این همان کاری بود که پدرت عمری انجام داد و به همین خاطر هم مشهور شد و تو چون خلاف آن عمل کردی بدترین قالیبافان این دیار را تحویل دادی. بهترین و بدترین قالیباف‌های این دیار همین الان در کارگاه تو مشغول به کار هستند. این‌که کدام یک قالی‌های تو را می‌بافند تو با رفتارت تعیین می‌کنی!"

شیوا نوشت:با رفتار محترمانه با همه پیرمردان و پیرزنان-امید به زندگی را در آنان افزایش داده و حتی از میان آنان بهترین قالیبافها یعنی گنجینه هائی از تجربه را برای خود به ارمغان آوریم تا در کارهایمان همیشه موفق و پیروز باشیم.لبخند

مذاکرات هسته ای گروه 1+5-موسیو لوران فابیوس!!

$
0
0

در پایان مذاکرات فشرده و سه روزه ایران و گروه 1+5 در ژنو رسانه‌های مختلف خارجی به ارائه گزارش و تحلیل از این مذاکرات پرداختند و به نقل از دیپلمات‌ها گزارش دادند، ظاهرا مخالفت فرانسه با متن توافق اولیه با ایران دلیل اصلی بی‌نتیجه ماندن سه روز گفت‌وگوی ماراتنی بود.

 ایران و گروه 1+5 توافق کردند در تاریخ 20نوامبر (29 آبان‌ماه) مذاکرات را از سر بگیرند.

هر دو طرف به شدت به دنبال توافق بودند، ولی فرانسه حاضر نشد نگرانی‌هایش درباره آن‌چه پروژه پلوتونیوم ایران خواند و نیز سطح برنامه غنی‌سازی اورانیوم تهران را کاهش دهد.

پس از پایان مذاکرات کاترین اشتون رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا از "پیشرفت  بسیار زیاد" و نیز "برخی اختلافات" صحبت کرد و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران ابراز امیدواری کرد که این اختلافات در نشست آینده حل شود.

چشم‌انداز رسیدن به توافق زمانی کم رنگ شد که لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه به پیش‌نویسی که فرانسه قبلا با آن موافقت کرده بود اعتراض کرد. 

فابیوس به "چند نکته که ما در مقایسه با متن اولیه از آن راضی نیستیم" اشاره کرد و گفت که نمی‌خواهد کشورش بخشی از یک توافق احمقانه باشد!تعجبمتاسفانه لوران فابیوس وزیر امورخارجه فرانسه وکیل مدافع نتانیاهوی 4 ساله شد و با کارشکنی مانع به توافق رسیدن ایران با گروه 1+5 شد فرانسه چوب لای چرخ ایران گذاشت.

ریشه ضرب المثل چوب لای چرخ کسی گذاشتن چیست؟

در زمان قرون وسطی در فرانسه قبل از وقوع انقلاب کبیر فرانسه شورش عظیمی روی داد که در این شورش کودکان چوب دستی های خود را لای چرخ کالسکه اشراف میکردند تا مانع از حرکت ارابه آن شوند

و این نشانه اعتراض آنها بود به وضع موجود ( اوضاع بد طبقات پایین دست جامعه ) در فرانسه . اما سوال اینجاست که لوران فابیوس که خود را دانا می داند و این توافق را احمقانه توصیف کرده چرا چوب را اشتباه لای چرخ ایران گذاشته آخه ما که اشراف نیستیم کالسکه هم نداریمنیشخند اورانیوم 20 درصدی ساختیم ولی 80 درصد زیر فقر و مشکلات اقتصادی هستیم گویا ایشان به دلیل مصاحبت با نتانیاهوی 4 ساله دچار چنین اشتباهی شده است. فرانسه برای همه آچار فرانسه است ولی به ما ایرانیان که رسیده تبدیل به پیچ شده است.نیشخند حالا با این مذاکرات ما ایرانیان بالاخره فهمیدیم که سالها تاریخچه آچار فرانسه را نمی دانستیم ولی نادانسته می گفتیم "آچار فرانسه"

 

آچار فرانسه چیست؟

آچار فرانسه نوعی آچار با اندازهٔ دهانهٔ متغیر است که به مهره‌ها و یا پیچ‌های شش گوش و یا چهارگوش می‌خورد. این آچار دارای دو فک ثابت و متحرک می‌باشد که فک متحرک آن با چرخاندن یک پیچ، به فک ثابت نزدیک و دور شده و در نتیجه قابلیت تطبیق با مهره‌های مختلف را پیدا می‌کند.

چه کسی آچار فرانسه را اختراع کرد؟

این ابزار در سال 1842 توسط ریچارد کلابرن مهندس انگلیسی اختراع شد. 49 سال بعد و در سال 1891 جان پتر جانسون با بهبود در طراحی این آچار آن را به نام خود ثبت نمود. «آچار جانسون» نمونهٔ تکامل یافته‌تری از آچار اولیهٔ کلابرن بود.

بقیه کشورها به آچار فرانسه چی میگن؟

در بسیاری از کشورهای اروپایی مثل فرانسه، آلمان، اسپانیا و ایتالیا این آچار با نام کشور سازنده اش، انگلیس، «آچار انگلیسی» نامیده می‌شود. در بعضی کشورها مانند دانمارک یا اسرائیل به یاد توسعه دهنده  آن، «آچار سوئدی» خوانده می شود؛ در بعضی کشورها نیز مانند ایران، لهستان، مجارستان، اسلوونی و رومانی آن را آچار فرانسه می‌گویند. چینی ها، به آچار فرانسه میگن huo ban، یعنی آچار قابل تنظیم.  در ترکیه به این آچار میگن ingiliz anahtarı یعنی آچار انگلیسی.

این آچار در خود فرانسه چی نامیده میشه؟

 خود فرانسوی­ها  هم میگن آچار انگلیسی.

حالا کشور سازنده آچار (انگلیس) و کشور توسعه دهنده آن (سوئد) به کنار، از بین این همه کشور چرا ما میگیم آچار فرانسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!سوالتعجبخنده

پی نوشت: ملت قهرمان ایران-مذاکرات 1+5 ژنو باعث شد معنای چوب لای چرخ گذاشتن و آچار فرانسه را بفهمیم-مذاکرات 1+5 باعث شد که به جهانیان ثابت کنیم که ایران امروز مانند ایران دوره صفوی و قاجار و پهلوی نیست آیا می دانستید شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی در برخورد با دشمن(محمود افغان)از ترس کلید دروازه پایتخت خود را دودستی تحویل دشمن داد و تنها خواسته او از دشمن یک حرمسرا با 17 زن بود؟یا بخاطر مسافرتها و خوشگذرانی های شاهان قاجار چه امتیازهائی به بیگانگان دادیم؟ما در این مذاکرات شکست نخوردیم ما ثابت کردیم که با توهین و تحقیر و تهدید سرخم نمی کنیم و تسلیم نمی شویم مذاکرات باید بردبرد و عادلانه باشد.نه اینکه امتیاز بدهیم و چیزی عائدمان نشود ما خواهان روابط دوستانه و صلح با همه کشورهای جهان هستیم به شرطی که آنان از ادبیات تکریم استفاده کنند البته من هرگز راضی به شعار مرگ و نفرین برای کسی نیستم و به نظرم ما هم باید ادبیات تکریم را رعایت کنیم بنابراین بخاطر یک آچار فرانسه قلابینیشخند از دیوار سفارت فرانسه بالا نرویم.لوران فابیوس هم بداند ملت ایران -ملت بزرگی با پیشینه تاریخی و تمدن کهن است .بهتر است با چشمان بسته وکیل مدافع نتانیاهوی 4 ساله نباشد چون ما بیداریم و همه با شلوار جیننیشخندمذاکرات هسته ای را دنبال کردیم و با صدای بلند به محمد جواد ظریف می گوئیم:دیپلمات خسته نباشی.

به امید توافق البته با سرافرازی در مذاکره بعدی در 29 آبان.

انتقال مدرسه موشها به کارخانه پنیر-داستان کم فروشی

$
0
0

اطلاعیه:مدرسه موشها به کارخانجات پنیر انتقال یافت.نیشخند

آهان حالا فهمیدم چه کسی پنیر مرا دزدید.!!!متفکرپنیرهائی که  تولید می شوند از نظر شکل ظاهری و طعم بیشتر به کشک رقیق شده شبیه شده اند تا پنیر.تعجببدتر از همه اینکه این پنیرها روز به روز کمتر می شوند گویا مدرسه موشها به کارخانه پنیر انتقال یافته و بچه موشهای عزیز مخصوصا "کپل" پنیر مرا خورده است.کلافه  کشف این حقیقت که  برخی کارخانجات سازنده پنیربرای جبران هزینه‌های تولید به کم‌فروشی در تولید این محصول روی آورده یا دلیل تغییر شرایط ظاهری و باطنی پنیرهای تولیدی  چیز دیگری است، چندان مهم نیست. مهم آن است که متاسفانه برخی تولیدکنندگان، کم‌فروشی می کنند.کم فروشها به بهشت نمی روند غیر از پنیر متاسفانه محصولات غذائی دیگر هم خیلی کیفیتشان کم شده است.

گویا بچه موشهای عزیز حاضر به تخلیه کارخانجات پنیر نمی باشند.می ترسم روزی برسد که یک جعبه پنیر خالی از سوپرمارکت بخریم.نگران

درچنین شرایطی  نه تولیدکننده و نه دولت، بلکه مصرف‌کنندگان  هستند که متضرر می‌شوند. اصولا تشخیص کم‌فروشی و وقوع تخلف در تولید یک محصول غذایی جز از طریق آزمایش و تطبیق محتوای محصول با مندرجات روی آن ممکن نیست. این موضوع نیز بر عهده سازمانهای نظارتی همچون موسسه استاندارد است .

 مصرف‌کنندگان هر روزه مواد غذائی نیز اگرچه مجهز به آزمایشگاه‌های تشخیص کیفی نیستند، اما از طریق تفاوت در وزن، ظاهر و طعم محصول به تغییرات در آن و تخلف احتمالی پی می‌برند.مثل من که احساس کردم کسی پنیر مرا دزدیداز خود راضیخنده

آقای استاندارد- پنیر یک ماده غذائی اصلی برای رشد کودکان و نوجوانان و همچنین برای سالخوردگان است تا مبتلا به بیماری آرتروز و پوکی استخوان نشوند .لطفا اجازه ندهید مدرسه موشها به کارخانجات پنیر و سایر مواد غذائی انتقال یابند.لبخند

داستان کم فروشی

 مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت.مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود.

او از مرد فقیر عصبانى شد عصبانیو روز بعد به مرد فقیر گفت:

دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن 900 گرم است.
مرد فقیر ناراحت شدناراحتو سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم
.یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

ما مصرف کنندگان که پولمان را به اندازه می پردازیم ولی پس چرا به اندازه پولمان کالا دریافت نکنیم؟سوالمتفکرخب خودنمائی چرا؟اگر محتوی جعبه نصف است بهتر است از جعبه کوچکتر استفاده شود اینکار درست مثل کسی می ماند که یک هدیه تولد خیلی کوچک و ناچیز را در جعبه خیلی بزرگی قرار دهد و توجه مردم را به خود جلب کند اما وقتی هدیه اش را باز کنند آبرویش می رودمژهخب انسانهای عاقل بهتر است شعور مردم را دست کم نگیرند تا آبروی خودشان حفظ شود.بازندهابرو

پیام های تبریک در فیسبوک دات کام

$
0
0

به کوری چشم نتانیاهوی 4 ساله در مذاکرات هسته ای ژنو با گروه 1+5 به توافق رسیدیم.هورادیپلمات ها همه یکدیگر را در آغوش گرفتند و با گفتن کلمه سیب با هم عکس یادگاری هم گرفتند.مژه وزیر خارجه کشورمان تاکید کرد که همه اقدامات و تعهدات اعتمادساز ما قابل بازگشت است و می‌توانیم در عرض چند هفته آن را به حالت قبل بازگردانیم. امیدواریم این امر اتفاق نیفتد.  

وزیر خارجه همچنین گفت: مرحله اول یک مرحله 6 ماهه است. همزمان ما آمادگی داریم از فردا مذاکره برای راه‌حل نهایی را شروع کنیم که مرحله‌ای مهم و حیاتی است که تمام تحریم‌ها و فشارها علیه مردم رفع خواهد شد و برنامه هسته‌ای ایران مانند کشورهای دیگر به رسمیت شناخته خواهد شد.  

به گزارش خبرگزاری ایرنا- محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه  با وجود مشغله فراوان،  خبر موفقیت مذاکرات هسته ای و امضای توافقنامه با 1+5 را  در صفحه فیسبوک خود اطلاع رسانی کرد و نوشت: تحریم ها در سراشیبی قرار گرفت                              

ظریف در این پیام کوتاه رسمیت یافتن غنی سازی و شروع سراشیبی برای تحریم ها را  برجسته کرده است.

متن پیام وزیر امورخارجه در صفحه فیسبوک خود به شرح زیر است:

"دوستان سلام

ساعت چهار بامداد یکشنبه به وقت ژنو (شش و نیم به وقت ایران عزیز) است. به یاری خدا، مقاومت و صبر و متانت شما ملت بزرگ به نتیجه رسید و مذاکرات با موفقیت پایان یافت. غنی سازی به رسمیت شناخته شد. فعالیت ها ادامه خواهد یافت و تحریم ها در سراشیبی قرار گرفت. امروز بیش از هر زمان همدلی و همبستگی ملی ضروریست."لبخند

 دو هفته پس از معرفی آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه، این دیپلمات کارآزموده 53 ساله، طرفداران زیادی را برای صفحه فیس بوک خود جذب کرده است.ظریف که نماینده سابق ایران در سازمان ملل بوده، چهار سال پیش به فیس بوک ملحق شد.اکنون این سیاستمدار ایرانی که بسیاری از ایرانیان از  ابتدا امیدوار بودند بتواند تحریم ها را تعدیل کند،  طرفداران  قابل توجهی دارد.

 صفحه فیسبوک او یکی از پربازدیدترین صفحه های فیس بوک در ایران است.

این در حالی است که فیس بوک همچنان در ایران فلیتر است تعجبو باید برای ورود به آن از وی پی ان استفاده کرد. برخی از هوادران فیس بوکی ظریف در اظهار نظر نسبت به پست های او ابراز امیدواری کرده اند که حضور ظریف در وزارت خارجه بتواند به فیلتر فیس بوک پایان دهد.

یک روز پس از دریافت رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی، ظریف در فیس بوک خود نوشت که اکنون وظیفه سنگین ارتقاء موقعیت بین المللی کشور و تعدیل فشار اقتصادی بر دوش اوست.

ظریف  در فیس بوک خود نوشته است که تعامل با جهان می تواند به لغو تحریم ها منجر شود و دارو و غذا به ایران برسد و مردم نیز در شرایط بهتری زندگی کنند. در زیر این پست نیز هواداران ابراز امیدواری کرده اند که وزیر خارجه جدید بتواند به عملی شدن تعهدات روحانی کمک کند.

البته آقای ظریف به تعهدات خود عمل کرد و با توجه به فشار اسرائیل و کارشنکنی های کشورهای عربی و فرانسه توانست با کشورهای 1+5 به توافق برسد.و این در شرایط فعلی بهترین گزینه بود تا اقتصاد ایران قدری نفس بکشد.اما آقای ظریف-میدانم وظیفه شما آنچنان سنگین است که فرصت ندارید از طریق آقای گوگل به وبلاگ من سربزنید من انتظار دارم فیسبوک برای همه کاربران ایرانی آزاد باشد تا من بتوانم بدون استفاده از هرگونه فیلترشکنی به صفحه فیسبوک شما بیایم و بگویم:آقای دیپلمات خسته نباشیلبخنداگر  وزیرامور خارجه کشورمان عضو فیسبوک هستند پس شیوا هم حق دارد بدون فیلترشکن بتواند صفحات ایشان را بخواند و لایک بزند.لبخندعصرعصر ارتباطات است و ما ایرانیان برای پیشرفت در همه زمینه ها باید از ارتباطات برای دستیابی به دانش و آگاهی بهره مند شویم.نتانیاهوی 4 ساله گفته بود ما حق پوشیدن شلوار جین را در ایران نداریم اگر بشنود حق ورود به فیسبوک را نداریم آنگاه آبرویمان می رود.نگرانوقت تمام

 

اما بشنوید از نتانیاهوی 4 ساله که با شنیدن این توافق تبدیل به منارجنبان اصفهان شده است.خندهعربستان هم ناراحت است چون مشتری های نفت خود را از دست داده است.لبخند

یاد و خاطره شهدای هسته ای کشورمان همواره سبز و گرامی باد.من هم این توافق را یک توافق تاریخی می دانم و ای کاش چنین توافقی چند سال قبل حاصل می شد.آمریکائیها معنی کلمه حق را نمی دانند ولی  این معاهده نشان می دهد حق سه و نیم درصدی ایران در غنی سازی اورانیوم محفوظ است.به نظرم ایران با امضای این معاهده چیزی را از دست نداده بلکه از نظر اقتصادی قدری نفس می کشد اگر این توافق حاصل نمی شد تحریم های بیشتری علیه ایران تصویب می شد و شرایط برایمان خیلی سخت ترمی شد.فراموش نکنیم در شرایط سخت و طاقت فرسای تحریم به ثروتمندان فشار زیادی وارد نمی شود ولی قشر فقیر و آسیب پذیر بسیار بیشتر صدمه می بینند.اما ای کاش این توافق خیلی زودتر انجام می شد.آرزوی من سرافرازی مردم ایران و صلح و روابط دیپلماتیک با همه کشورهای جهان است.

خواص پرتقال-زیبائی و جوانی پوست و رفع جوشهای صورت

$
0
0

پرتقال دشمن شماره یک ویروس سرماخوردگی و آنفولانزا است.  پرتقال یکی از پرمصرف‌ترین میوه‌های فصل سرماست.پرتقال علاوه بر ویتامین C دارای انواع ویتامین‌های B، E، A و همچنین سرشار از بتاکاروتن است؛ در ضمن در این میوه املاح معدنی بسیاری از جمله کلسیم، فسفر، آهن، منیزیم، پتاسیم و مقدار کمی مس، آهن، منگنز و روی نیز وجود دارد.آری خانم پرتقال یک هنرمند تمام عیار است.اما بعضی از پرتقالها دارای همسرانی بی هنر می باشند پرتقالهای خونی از آن جمله اند لبخندچشمکپرتقالهای عاشقی که دلشان خون شده است.آقای لیمو شوهر خانم پرتقال در باطن خیلی شیرین و مهربان است اما همانطور که می دانید پوست تلخی دارد بعضی از مردان هم مانند آقای لیمو بی هنر و بداخلاق هستند و دل همسرانشان را پرخون می کنند.بعضی از آقایان عشق و محبت خود را ابراز نمی کنند زنها هرچقدر هم سنشان بالا رود قلبی کودکانه دارند و همواره نیاز به محبت و مهرورزی دارند کاش همه مردان این واقعیت مهم را درک کنند و مانند آقای لیمو نباشند.لبخند

خواص درمانی پرتقال

پرتقال به جهت دارابودن انواع ویتامین‌ها و املاح معدنی مختلف یک تقویت‌کننده عمومی بدن بوده و برای رشدونمو استخوان‌ها، استحکام اندام‌ها و همچنین رشد بچه‌ها بسیار سودمند است؛ در ضمن مصرف آن به زنان حامله و شیرده نیز توصیه می‌شود.

ـ پتاسیم زیاد موجود در پرتقال، عامل افزایش ادرار است؛ در نتیجه سموم را به سرعت از بدن دفع می‌کند؛ در ضمن پزشکان معمولا به افرادی که دچار مشکل یبوست هستند، توصیه می‌کنند که مصرف پرتقال و آب آن را افزایش دهند.پوست سفید پرتقال و ورقه های نازک بین قسمت های داخل پرتقال بهترین دارو برای کاهش کلسترول خون است .جوشانده برگهای پرتقال برای شست وشوی ورم ها و کاهش درد مفید است .پرتقال خون را تمیز می کند .افرادی که چاق هستند، اگر رژیم "پرتقال" بگیرند، در رفع چاقی بسیار موثر است. چاق ها در این رژیم باید چند روز پرتقال بخورند.

ـ پرتقال باعث افزایش ترشحات معده و کیسه صفرا می‌شود؛ بنابراین افرادی که از مشکلات معده و صفرا در رنج هستند قبل از مصرف آن، با پزشک مشورت کنند.

ـ مصرف پرتقال برای درمان بیماری‌هایی همچون سرماخوردگی، زکام، برونشیت، اسکوربوت (کمبود ویتامین C) بری‌بری (کمبود ویتامین B1)، بیماری قند، عوارض آسمی، رماتیسم، درد مفاصل و بسیاری از بیماری‌‌های دیگر مفید و مؤثر است.

روش صحیح گرفتن آب پرتقال

پرتقال را پوست کنده، البته مانند پوست کندن یک سیب، یعنی پوست دوم سفید رنگ روی آن بماند و بعد به قطعات کوچک ببرید و در ماشین آب میوه گیری بیندازید، درست مثل زمانی که می خواهید آب هویج بگیرید. آب پرتقال شما باید شیری رنگ باشد و نه کاملاً نارنجی ( از دیدگاه طب و درمان های طبیعی).آب پرتقال برای کسانی که فشار خون بالا دارند بسیار مفید است.

 

ماسک پرتقال برای زیبائی پوست

 پرتقال سرشار از ویتامین (ث) روی و آنتی اکسیدان است که برای درمان صورت های پر جوش مناسب است . در این ماسک  از پرتقال تازه استفاده کنید هرگز از ساندیس استفاده نکنید.
اگر میخواهید که ماسک قوی داشته باشید می توانید آب گریپ فروت هم به این ماسک اضافه کنید چون برای سفیدی پوست, کک و مک و لکه های پوست مؤثر است .تمامی مرکبات حاوی (هیروکسی) هستند . هیروکسی آلفا باعث از بین رفتن لک ها و حفره های روی پوست می شود و سلول های مرده پوست را از بین می برد و باعث سفیدی و صاف شدن پوست می شود . اگر که می خواهید هنگام آفتاب بیرون بروید از این ماسک استفاده نکنید چون می تواند از طریق فتوسنتز بر روی پوست اثر بگذارد و حساسیت پوست نسبت به آفتاب را بیشتر کند و باعث آفتاب سوختگی شود . اگر که پوست جوش دار یا چرب دارید حداقل هفته ای یک بار از این ماسک استفاده کنید ، حفره ها و لکه های پوست از بین خواهد رفت .

مواد لازم برای درست کردن ماسک پرتقال
 یک پرتقال متوسط ، 2 قاشق غذا خوری پودر خاک رس سبز (می توانید از عطاری ها تهیه کنید) ،
 یک قاشق غذاخوری شیر خشک ، کمی آب
روش تهیه
آب پرتقال را گرفته و هسته های آن را جدا کنید . پودر خاک رس را به آن اضافه کنید و به آرامی با هم مخلوط کنید .
نکته : (قبل از ترکیب کردن بگذارید به مدت 30 دقیقه بماند) . لایه ای نازک روی پوست صورت ، گردن و شانه بگذارید و به مدت 20 ادقیقه بگذارید روی صورت بماند . سپس صورت خود را با آب شستشو دهید . اگر هفته ای یک بار از این ماسک استفاده کنید پوستی بدون جوش و صاف خواهید داشت.
 
 
ماسک پرتقال برای پوستهای چرب و جوشدار

مواد مورد نیاز

آب پرتقال تازه یکقاشق سوپخوری

پودر جوی دوسریکقاشق چایخوری

روش تهیه:

جوی دوسر را از عطاری بگیرید و آسیاب کنید تا به شکل پودری یکدست درآید. سپس یکقاشق چایخوری سرصاف از آن با یک قاشق سوپخوری پر، آب پرتقال تازه مخلوط کنید تا خمیری یکدست به دست آید. آن‌گاه خمیر را به مدت 10دقیقه روی پوست چرب و جوشدار قرار دهید. بعد آن را با آب ملایم بشوئید

 پوست پرتقال را در آفتاب خشک کنید. سپس آن را بکوبید و به عنوان ماسک صورت مورد استفاده قرار دهید. پوست پرتقال اثر فوق العاده ای روی سفتی پوست دارد. (یک لیفتینگ طبیعی و کم هزینه برای پوست).لبخند

 ماسک عسل و پرتقال

3 قاشق غذاخوری عسل را با 2 قاشق غذاخوری آب پرتقال مخلوط کنید و در حرارت ملایم هم بزنید. اکنون ماسک را روی صورت مالید و بعد از نیم ساعت با اب ولرم شسته و کرم مرطوب کننده بمالید.

 طنز پرتقالی

اگر شوهر خانم پرتقال قبل از ازدواج  چند کتاب درباره چگونگی رفتار با همسر و همسرداری نخواند و به نیازهای همسرش بی توجه باشد  خانم پرتقال هم  قلبش آزرده شده و نمی تواند مادر خوبی برای فرزندانش باشد.لبخنددر نتیجه خانه دیگر محیط امن و آسایش نبوده و فرزندان چنین خانواده ای دچار کمبود محبت و ناهنجاریهای رفتاری و گفتاری خواهند شد.

نتیجه:زنها موجودات لطیف و ظریف و شکننده ای هستند آنان یک مرد می خواهند که تکیه گاهشان باشد و به آنان محبت و عشق ورزی کند نه فقط یک موجود نربازندهیک مرد موفق باید یک هنرمند واقعی باشد کاش مردان بدانند که کلمات آنان در همسرشان چقدر معجزه می کند.

 

 امیدوارم هیچ مردی مانند لیمو تلخ و اخمو نباشد و قلب همسرش را مانند پرتقال خونی نکندلبخنداگر با همسرتان مهربان باشید او هم مانند یک پرتقال شیرین خواهد بود.امیدوارم همیشه شاد باشید و ایام به کامتان باشد.قلب

بیماری ایدز-ایدز یک مار خطرناک

$
0
0

در تقویم ایرانی جای روز جهانی ایدز خالی است.سوالتعجببیماری ایدز یک بیماری کشنده است.باید به مردم آموزش داده شود تا مبتلا به این بیماری مهلک نشوند این بیماری توسط ویروس HIV ایجاد می‌شود و با ورود این ویروس به بدن، قدرت دفاعی بدن روز به روز کاهش می یابد.10 آذر مصادف با اول دسامبرروز جهانی ایدز و بهانه خوبی برای شناسائی بیشتر بیماری کشنده ایدز به همگان است.پس وظیفه انسانی حکم می کند که ایدز را بشناسیم و برای جلوگیری از گسترش آن در جامعه به دیگران هم راههای پیشگیری از آن را آموزش دهیم. متاسفانه واکسن و درمان قطعی برای بیماری ایدز وجود ندارد.

ویروس ایدز (HIV) از چه راههایی سرایت می کند؟ 

1. تماس جنسی نا امن 
ویروس HIV از طریق مایع منی (همچنین  مایعی که قبل ازمنی خارج می شود) ، ترشحات دستگاه تناسلی زنان وخون افراد مبتلا به آن منتقل می شود و افرادی که با این ترشحات ، چه از طریق همجنس بازی و چه از طریق روش معمول جنسی ، تماس حاصل نمایند دچار عفونت HIV می گردند
وجود بیماریهای مقاربتی مثل سوزاک، سفلیس و همچنین زخمهای دستگاه تناسلی خطر آلودگی را چند برابر خواهد کرد..ضمن آنکه
 روابط جنسی دهانی و مقعدی نیز   با فرد حامل HIV فرد را متبلا می کند.
گفتنی است که احتمال انتقال عفونت HIV از مردان آلوده به زنان در طول ارتباط جنسی به مراتب بیش از انتقال این عفونت  از زنان به مردان می باشد و مایع منی آلوده ممکن است برای چند روز در واژن زن باقی بماند.
سلولهای ناحیة دهانه رحم نیز دارای استعداد زیاد برای ابتلا به عفونت HIV هستند. اگر چه زنان از طریق ارتباط جنسی در معرض بیشتری از ابتلا به عفونت HIV می باشند، ولی به یاد داشته باشید که جانسون، قهرمان بسکتبال از طریق داشتن ارتباط جنسی با یک زن مبتلا به این بیماری گردید.

زمانی که جانسون قهرمان بسکتبال اعلام نمود که به عفونت HIV مبتلا شده است، این نکته را خاطرنشان کرد که وی همواره به عنوان یک بازیکن تیم ورزشی مجبور به مسافرتهای فراوانی بود و هرگز در مورد داشتن ارتباط جنسی بازنان دارای عفت اخلاقی نبوده است.

همجنس بازی از روشهایی است که موجب ابتلای افراد به عفونت HIV می شود؛ به ویژه شخصی که مفعول واقع شده است، در معرض بیشتری از این آلودگی قرار دارد زیرا آلت تناسلی فرد موجب پارگی لایه های داخلی مقعد شده و این امر موجب می گردد تا HIV که درون مایع منی قرار دارد به راحتی وارد جریان خون شود.
سرایت از مادرآلوده به جنین در داخل رحم و یا انتقال به کودک درطی دوران شیردهی

◄ استفاده مشترک از سرنگ و سوزن آلوده جهت تزریق

استفاده مشترک از سرنگ آلوده (که این عمل میان افراد معتاد به مواد مخدر تزریقی بسیار معمول می باشد ) و یا برخورد تصادفی با سوزن آلوده به عفونت HIV (گاهی اوقات این امر در مراکز پزشکی اتفاق می افتد) موجبات ابتلای افراد به عفونت HIV فراهم می آورد .

خالکوبی با سوزن آلوده؛ سوراخ کردن گوش بوسیله سوزن و وسایل آلوده؛ استفاده از مسواک و تیغ ریش تراش شخص بیمار؛ درمانهای دندانپزشکی، ختنه و یا جراحی های دیگر با وسایل آلوده از دیگر موارد انتقال HIV می باشد. 


 داستان خیانت و پیوستن به جمع ایدزی ها

.دو مرد جوان پس از فراغت از کار سوار ماشین شدند تا به منزل بروند در راه چشمشان به دو خانم شیک و خوش لباس با چهره برنزه و آرایش غلیظ افتاد که کنار خیابان منتظر ماشین بودند برق از سرشان پرید جلوی پای بانوان ترمز کرده آنان هم با ناز و ادا و کرشمه سوار ماشین شدندنیشخندپس از نگاههای شهوت آلود آن دو مرد تعهد و ازدواجشان را فراموش کردند جغد خیانت شروع به آواز خواندن کرد.آن دو به همسران خود تلفن کردند و گفتند که برایشان یک سفر کاری پیش آمده و نمی توانند شب به خانه بروند.دروغگودروغگوبنابراین ویلائی اجاره کردند و 4 تائی شروع به خوردن مشروبات الکلی و لهو و لهب کردند مست و سرخوش بودند صبح که از خواب برخاستند اثری از آن زن ها نبود بجز یک نامه خداحافظی و خوشامدگوئینیشخندبای بایبای بایمضمون آن نامه چنین بود:

تام و جری عزیز ولی نادان-به جمع ایدزی ها خوش آمدید-ما هر دو مبتلا به ویروس ایدز هستیم و مسلما این ویروس به شما نیز منتقل شده است.این سزای خیانت است فرقی نمی کند چه مرد چه زن.!!

آن دو مرد جوان با خواندن آن نامه این شکلی شدندبنگ سر بر روی دیوار شکلکفوق العاده عصبانی شکلک

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟چرا باید همسران چنین مردان و زنان خیانتکاری قربانی شهوتهای آنان شوند ؟خیانت چرا؟عدم آموزش چرا؟چرا فقط برقراری رابطه جنسی و ارضای شهوت مهم است ؟چرا فقط حلال بودن رابطه جنسی مهم است نه سالم بودن آن؟مردان ازدواج موقت(صیغه) را حق مسلم خود می دانند صیغه از یک ساعت تا 99 سال بین دو زوج جاری می شود ولی اصلا به این فکر نمی کنند آیا این شخص سالم است یا نه؟آیا معتاد است؟آیا ایدز دارد یا نه؟آخویروس ایدز روی پیشانی کسی نوشته نشده است.بازندهدخترانی که از مدرسه فرار می کنند و والدین خود را فریب می دهند مردان و زنانی که خیانت می کنند و با کسانی که شناخت کافی ندارند ارتباط جنسی برقرار می کنند.متاسفانه رشد ایدز در ایران افزایش پیدا کرده کرده است.ناراحتوزارت بهداشت و صدا و سیما و روزنامه ها باید در مورد این بیماری خطرناک به مردم اطلاع رسانی کنند.بیماری ایدز یک مار خطرناک است .

علائم بیماری ایدز

- مرحله عفونت اولیه HIV (مرحله اول)

این مرحله چند هفته طول می‌کشد و معمولا شبیه سرماخوردگی است که بلافاصله بعد از عفونت رخ می‌هد. علائمی نظیر تب، گلودرد، بزرگی غدد لنفاوی، درد مفاصل و عضلات ، سردرد، ضعف و بی حالی، بی اشتهایی ، تهوع و استفراغ، کاهش وزن، اسهال و گاهی دانه های جلدی و یا تظاهرات عصبی دارد.

در 20 درصد موارد، علائم به گونه‌ای است که فرد به پزشک مراجعه می‌کند، ولی بیماری او معمولا تشخیص داده نمی‌شود و حتی اگر تست HIV آنتی بادی در این موقع انجام شود ممکن است هنوز مثبت نباشد.

2- مرحله بدون علامت بالینی (مرحله دوم)

این مرحله به طور متوسط 10 سال طول می‌کشد و همان طور که از نام این مرحله پیداست، بدون علامت است، هر چند ممکن است غدد متورم لنفاوی هم وجود داشته باشند (لنفادنوپاتی).

تحقیقات اخیر نشان داده است که HIV طی این مرحله غیر فعال نیست و در غدد لنفاوی بسیار فعال است.

3- مرحله علامت دار؛ پیش روی از HIV تا  AIDS (مرحله سوم)

با آسیب بیشتر سیستم ایمنی، بیماری به سمت بدتر شدن پیش می‌رود تا این که تشخیص ایدز مطرح شود.  

به طور کلی می توان گفت که علایم اصلی و فرعی مرحله نهایی آلودگی با HIV یعنی "ایدز" موارد زیر هستند که در صورت مشاهده هر کدام از آن ها باید با پزشک مشورت شود.

علائم اصلی ایدز:

• کاهش وزن بیشتر از 10 درصد

• اسهال مزمن بیشتر از یک ماه

• تب های متناوب یا دائمی بیش از یک ماه

علائم فرعی ایدز:

• سرفه پایدار به مدت بیش از یک ماه

• عفونت پوستی منتشر همراه با خارش

• تبخال های عود کننده

• برفک دهانی

• عفونت تبخالی مزمن پیش رونده

• بزرگ شدن عمومی غدد لنفاوی

در حال‌ حاضر انجام آزمون‌های تشخیصی برای تالاسمی و بیماری‌های آمیزشی و نیز اعتیاد به مواد مخدر برای ازدواج ضروری است و زوج‌های جوان باید برای ازدواج قانونی نتیجه این آزمایش‌ها را به دفتر ثبت ازدواج ارائه دهند. اما انجام آزمایش تشخیص ایدز برای ازدواج اجباری نیست و زوجین می ‌توانند داوطلبانه با تقبل هزینه‌ها این آزمون را انجام دهند.


روبان قرمزی که اصلا قشنگ نیست.!

در سال1991  گروهی از هنرمندان ، که بسیاری از دوستان آنها بر اثر ابتلاء به ایدز جان خود را از دست داده بودند، با تأسیس گروه ایدز تجسمی  در شهر نیویورک تصمیم گرفتند با به خدمت گرفتن هنر، به نبرد با این بیماری مرگبار بپردازند. اولین بار آنان بودند که روبان قرمز را به عنوان نشان گروه خود انتخاب کردند.

پاتریک او کانل ، بنیانگذار گروه ایدز تجسمی ، هنوز هم روی تک تک لباس های خود یک روبان قرمز دارد؛ و البته خود او هم به ایدز مبتلاست.بنابراین روبان قرمز نشان و نماد بیماری ایدز است.اما چرا رنگ قرمز را انتخاب کردند؟سوالرنگ قرمز را انتخاب کردیم چون رنگی است که جلب توجه می کند و همچنین حسی پر شور را القا می کند.قرمز همچنین رنگ خون است و همین طور رنگ عشق -طرح روبان قرمز در سراسر جهان به عنوان سمبل ایدز شناخته می شود.

 بیماری ایدز تبعیض قائل نمی شود برای او سن و سال-پیر و جوان- یا زن و مرد فرقی ندارد اگر از او دوری نکنیم این روبان قرمز با بیرحمی ما را خفه خواهد کرد.همه با هم برای پیشگیری و مبارزه با ایدز بکوشیم و به همنوعان خود راههای پیشگیری و مبارزه با ایدز را آموزش دهیم.


هراران گنج 2 ساله شد

$
0
0

سلاااااااااااااااااااام هزاران گنج 2 ساله شد. جمعه15 آذر سالروز تاسیس وبلاگ هزاران گنج مبارک.به به چه دختر خوشگلی هم شده روزانه هزاران خواستگار و بازدیدکننده دارهخندهولی هنوز 2 سالشه و قصد ادامه تحصیل دارهلبخندخجالت

180568ddsj1svnh1.gif

دوستان-عزیزان- سروران و مخاطبان محترم به جشن تولد دو سالگی وبلاگم خوش آمدید.2 سال پیش در چنین روزی خانه قلبم را پی ریزی کردم و نامش را هزاران گنج نهادم-سعی کردم معمار خوبی باشم و خشت اول را کج ننهم از همه شما عزیزان ممنون و سپاسگزارم که در این 2 سال با حضور و نظرات سبز و سازنده خود مرا همراهی کردید.قلبشعار من همواره این بوده که من بهترین نیستم ولی   مورد توجه بهترینها می باشم.حالا همراه شما بهترینها این شادمانی را جشن می گیرم.دوستتان دارم و به وجود تک تک شما از سراسر کشور عزیزم ایران افتخار می کنم.یه تشکر ویژه ازآقا کامران عزیز مدیر وبلاگ برباد رفتهدارم امیدوارم همیشه شاد و سبز باشید آقا کامران.تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقدعای قشنگی از علی آقای سبزسبز(روحشان شاد) یاد گرفتم و صمیمانه آن دعا را تقدیم شما می کنم :آرامش همواره نصیبتان-بسیار سپاسگزارم.

 تولد 2 سالگی هزاران گنج مبارکقلبهورا

made by Laie

 1.قدیما به کسی که به پات می نشست میگفتن ” وفادار
.
.
الان میگن " آویزون "! نیشخند

2.مرد : تو چطوریه که ما وقتی دعوامون میشه عصبانی نمیشی؟
زن : آخه من خودمو کنترل می کنم
مرد : چه جوری؟
زن : میرم کاسه توالت را میشورم
مرد : این چه ربطی به دعوای ما داره؟
زن : آخه اونو با مسواک تو می شورم!خنده

3.دختره به پسره میگه میخوای اونجایی که آمپول زدمو بهت نشون بدم!!!؟؟
پسره میگه آره آره کو ببینم!!!؟؟
دختره میگه اون ساختمونو میبینی اونطرف خیابون !!!؟؟ طبقه دومش !!!!نیشخند

4.غضنفر وصیت میکنه تمام اعضای بدنم رو بعد از مرگم اهدا کنید به جزمغزم.میگه حالا چرا به جز مغزت؟ میگه : آخه عکس های خانوادگی توشه!!!

5.مناجات غضنفر : خدایا گناهام رو ندیده بگیر همونطور که دعاهام رو نشنیده می گیری!!!نیشخند

6.یه روز غضنفر رو به جرم دزدی می برند دادگاه قاضی میگه خجالت بکش این دفعه چهارمته که میای دادگاه. غضنفر به قاضی میگه تو خجالت بکش که هر روز اینجایی !خنده

7. غضنفر زنگ میزنه پیتزا فروشی می گه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام …. ؟ غضنفر میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستمنیشخند

8.مسافری که تازه به شهر غضنفر وارد شده بوده از آقا غضنفر می پرسه ما اینجاغریبیم. کجا آمپول می زنن؟ غضنفر باسنش رو نشون می ده می گه اینجاخنده

9.غضنفر   با زنش میره پارک بلال بخورن،وقتی بلالی داشت اونا رو باد میزد، یه کدوم   از اونارو برداشت و به زنش گفت: ببین قدرت خدار و همین بلال زمان پیامبر   اذان می گفت!! خنده

10.غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟

غضنفر میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!خنده

11.غضنفر زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه اقا ماشین دارید.

مردی که پشت تلفن بوده جواب میده بله. غضنفر میگه خوش به حالتون ما نداریم!

امیدوارم تا این لحظه بهتون خوش گذشته باشه بفرمائید از خودتون پذیرائی کنید

گروه رقص و موسیقی

party0003 Free Party Emoticonsخوشحال شکلک هارقص حزب دی جی شکلک ها

رقص پنگوئن شکلک ها 

بفرمائید تورو خدا تعارف نکنید.

شکلک های محدثه

 

 بفرمائید امروز رژیم بی رژیمچشمکاز خود راضی

 هزاران بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید
تا باغ جهان نظاره گر شکفتن گلی چون تو باشد . تولدت مبارکقلبامیدوارم بهتون خوش گذشته باشه امیدوارم بتونم روز به روز مطالب این وبلاگ رو بهتر و پربارتر از گذشته بنویسم امیدوارم لایق مهربونی های تک تک شما عزیزان باشم-امیدوارم همه شما همیشه شاد و خوشبخت باشید.

عادل فردوسی پور -از قرعه کشی جام جهانی منشوری

$
0
0

سلام ابتدا از همه شما عزیزانی که با کامنتهای زیبای خود به مناسبت دومین سالروز تاسیس وبلاگ هزاران گنج -وبلاگم را منور کردید سپاسگزارم.لبخندقلبروز جمعه من هم پای تلویزیون نشستم تا به صورت مستقیم قرعه کشی جام جهانی را از تلویزیون ببینم.مژهاما هر چه منتظر ماندیم خبری نشد.منتظرکلافهتعجبسوالمانند "ایکیوسان"فکر میکردم چرا همه دنیا این مراسم را به طور مستقیم و زنده می بینند ولی مردم کشور عزیزم نه؟متفکر در آن لحظه عادل فردوسی پور گفت:بی تعارف باید بگویم یک خانم مجری برنامه است که لباسی منشوری بر تن دارد و ما متاسفانه نمی توانیم مراسم را کامل پخش کنیم.خندهقهقهه

تابحال کلمه منشوری را نشنیده بودم روز بعد از دوست دانشمندم آقای گوگل پرسیدم لباس منشوری چیست؟اما طفلکی آقای گوگل هم نمی دانست.پس از جستجوی بسیار فهمیدیم لباس منشوری لباسی بدن نما و خلاف شئونات اسلامی است.

مجری این برنامه فرناندا لیما یکی از مدل های مشهور برزیلیبود.زنی که با این لباس خود بقول آقای فردوسی پور-لباس منشوری- میلیونها ایرانی را از دیدن پخش مستقیم قرعه کشی جام جهانی 2014 محروم کرد.نیشخند

 

" فرناندا لیما "  36 ساله  است. او یک مدل، هنرپیشه و نویسنده مشهور برزیلی است که در این کشور از محبوبیت و شهرت خاصی برخوردار است. او علاوه بر صنعت مدلینگ مجری برنامه های بزرگ صدا و سیمای برزیل نیز میباشد و شاید همین مسئله باعث حضور وی در برنامه زنده قرعه کشی جام جهانی 2014 شد. او حرفه مدلینگ را از سن 14 سالگی آغاز کرد و پدر و مادرش زمانیکه وی بسیار کوچک بود از هم جدا شدند. وی دو برادر بزرگتر از خود دارد و در صنعت مد برزیل یک پدیده محسوب میشود. او یک بار برای حضور تصاویرش روی مجلات مد این کشور مدت 3 ماه در ژاپن در حال تصویر برداری بود. وی با یک هنرپیشه  و مدل معروف برزیلی به نام " رودریگو هیلبرت " نامزد است و این رابطه بارها با شکست مواجه شده و از نو آغاز شده است اما حاصل این رابطه پر فراز و نشیب دو فرزند دو قلوی پسر است. خانواده مادری این مدل جوان از سیاستمداران به نام برزیلی هستند.

 حمله ایرانیان به صفحه فیسبوک مجری برزیلی منشوری

دقایقی پس از جمله آقای فردوسی پور و دلیل پخش نشدن مراسم قرعه کشی -ایرانیان غیور و بافرهنگ با مجاهدت بسیار گشتند و صفحه فیسبوک خانم مجری منشوری را پیدا کردند و آنرا با الفاظ زشت و رکیک- کامنت باران کردند جالب آنکه آخرین پست لیما مربوط به ژانویه است ولی تمامی کامنت های اخیر پست های اش مربوط به کاربران ایرانی است که دقایقی پس از شروع مراسم قرعه کشی اقدام به درج کامنت نموده اند. البته اکثر کامنت ها قابلیت انتشار ندارند چون متاسفانه کامنتهای ایرانیان- منشوری تر از لباس آن خانم بودند. نیشخندجالب تر آنکه یکی از کاربران- لینک توئیتر وی را در کامنتی گذاشته و نوشته "حالا نوبت اینجاست..." تعجبالبته این پایان کار نبود ایرانیان غیور با مجاهدت بسیار -همان شب صفحه فیسبوک  لیونل مسی (بازیکن تیم ملی آرژانتین که با تیم ایران در جام جهانی 2014 همگروه شده است) را هم فتح کردند -در پی آبروریزی بین المللی  فیسبوکی و انتشار کامنتهای موهن و زشت -در صفحه فیسبوک لیونل مسی،دست به شگفتی بزرگی زدند.همه از خشم زیاد تبدیل به گودزیلا شده بودند. اما غافل از اینکه بی فرهنگی و گودزیلا شدن بازتاب جهانی دارد.کلافهو با اینکار عده ای -آبروی فرهنگ و تمدن چندهزارساله کشورمان میرود کلافه

آیا یک مراسم قرعه کشی ناقابل -ارزشش را داشت؟؟متاسفانه بعضی ها جمله عادل فردوسی پور در مورد لباس منشوری را علت این امر می دانند.اما حقیقت این نیست.

عادل فردوسی پور از مجریان موفق تلویزیون و برنامه محبوب 90 که از پرتماشاگرترین برنامه های تلویزیون است.او با مخاطبانش صادق است و اهل سانسور نیست.ضرب المثلی وجود دارد که می گوید :گنه کرد در بلخ آهنگری-یه شوشتر زدند گردن مسگری-اگر عده ای بی تعارف بگویم با بی فرهنگی و الفاظ رکیک به صفحه فیسبوک دیگران تعرض می کنند گناه عادل فردوسی پور نیست.بهتر است نگرشی به فرهنگ و هویت خود داشته باشیم و یادمان نرود مشت نمونه خروار است . اجازه ندهیم عده ای گودزیلا -فرهنگ کشورمان را در عرصه های بین المللی خدشه دار کنند.

چند راهکار برای پخش زنده مراسم قرعه کشی جام جهانی 2018(طنز)

می گویند هنر نزد ایرانیان است و بس.!اگر مهندسان ایرانی تا سال 2018 موفق به اختراع سیستم ویرایش آنلاین لباس بشوند و بتوانند زنده‌زنده‌ لباس مناسبی بر تن مجری زن بپوشانند، مشکلی از بابت پخش زنده هیچ مراسمی نخواهیم داشت! نیشخندمن تعجب می کنم ما که چهره مجرمان و زندانیان را در تلویزیون بصورت شطرنجی می بینیم پس چرا نتوانستند آن قسمت از لباس خانم مجری را شطرنجی کنند؟سوالنیشخندراه دیگر آنست که یکی دو روز قبل از مراسم،از شعبان بی مخ هائی که صفحه فیس بوک حانم برزیلی را کامنت باران کردند بخواهیم  سری به صفحه فیس‌بوک مجری جام جهانی 2018 بزنند ، بلکه بترسد یا ارشاد شود و با لباس مناسب در مراسم حاضر شود. نیشخندراه دیگر آنست که پخش زنده از طریق رادیو باشد که البته اینگونه باز هم فوتبال دوستان تبدیل به گودزیلا خواهند شد.نیشخندراه دیگر برای خوشنام باقی ماندن تمدن چندهزار ساله ایرانی- قلع و قمع کردن انواع قند شکن ها یعنی فیلترشکنهاست چون مردم کنجکاو از طریق فیس بوک مراسم را خواهند دید بعدش عین ندید بدید ها عکس العمل نشان خواهند داد.راه دیگر قطع سراسری برق در سراسر کشور است -و آخرین راه اینکه اصلا جام جهانی نرویم-در خانه خود بمانیم بهتر است تا آبروی کشورمان را ببریم

ما بانوان ایرانی یکی از بافرهنگ ترین بانوان دنیا هستیم از خود راضیچون در تلویزیون صحنه های منشوری از لباسهای وزنه برداران و کشتی گیران می بینیم ولی هرگز هرگز هرگز صفحه فیسبوک کسی را فتح نمی کنیم.لبخند

امیدوارم همواره شاد باشید-در هر جائی از کشور عزیزمان هستید معلم باشید فرهنگ سازی کنید اگر پدر و مادر هستید کنترل کردن خشم را به کودکان خود بیاموزید تا در بزرگسالی گودزیلا نشوند.لبخند

شب یلدا- فال حافظ و میوه های شب یلدا

$
0
0

شب یلدا مبارکقلبایرانیان در سراسر ایران هرگز جشن شب یلدا را فراموش نمی کنند.

روی گل شما به سرخی انار
شب شما به شیرینی هندوانه
خنده تون مانند پسته
و عمرتون به بلندی یلدا

شب یلدا سنت زیبای ایرانیان است.شب یلدا درازترین شب سال و یکی از زیباترین شبهای سال است.قلبایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند .

جشن شب یلدا در سراسر ایران

جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگونخوشمزهاست که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان سفیرانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی می‌کنند.

درشمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه های تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس می فرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

سفره مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.قلب

همدانی ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود.

در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

در مازندرانشب یلدا همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور هم نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصا" انار و هندوانه و ازگیل می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.

در گیلان  معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آب کونوس» یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در کوزه می‌ریزند، کوزه را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و درش را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آب کونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک می‌خورند.(کونوس = ازگیل). در گیلاندر خانواده‌هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.هورا

مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.خیال باطلدر کردستان نیز خانواده‌هایی که عروس به خانه بخت فرستاده‌اند خوانچه‌هایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد می‌فرستند.هورا

ولی از همه مهمتر شادی و نشاطی است که از دور هم بودن فامیل حاصل می شود.امیدوارم شما دوستان عزیزم شب یلدا در هر جای دنیا که هستید بهتون خوش بگذره و قدر همدیگر رو بدونید.قلباما نکته مهم اینست که میهمان هر خانه ای میشوید لطفا دست خالی تشریف نبرید بزرگترها گناه نکردند که بزرگتر شدند شرایط سخت زندگی و تحریم و گرانی را هم در نظر بگیریدچشمک

یکی دیگر از رسم های شب یلدا، «فال حافظ گرفتن» است اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است. شاهنامه خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی برای کوچکترها نیز از آیین های یلدا است که خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می آورد.

مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد.

شاخه نبات کیست؟

شاخه نبات یا به اصطلاح عامیانه "شاخ نبات" به مقداری نبات گویند که بلور‌های آن به صورت شاخه درآمده باشد.نبات به صورت شاخه، کاسه یا در اشکال دیگر فروخته می‌شود. اما منظور مهم دیگر از شاخه نبات در زبان فارسی اشاره به معشوقه فرضی حافظ است.به هنگام فال گرفتن حافظ را به شاخه نباتش قسم می دهند که رازی را بر فال گیرنده آشکار کند.حافظ در غزلی می‌گوید:

این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد

 اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

روش فال گرفتن با دیوان حافظ شیرازی

هنگام فال گرفتن اول فاتحه و صلوات هدیه به روح خواجه حافظ شیرازی می کنند سپس او را به شاخه نبات قسم می دهند.

ای حافظ شیرازی- تو محرم هر رازی- راز مرا هم می دانی تو را به شاخه نباتت قسم راز مرا بگشا

سپس کتاب  حافظ را می گشایند.

میوه ها و خوراکی های شب یلدا و خواص میوه های شب یلدا

درایران باستان برای دی ماه چهار جشن وجود داشت که شامل روزهای اول، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم این ماه بود. اما امروزه ایرانیان تنها نخستین روز دی ماه، یعنی طولانی ترین شب اول زمستان را- که آخرین شب پاییز، پایان قوس و آغاز جدی است- جشن می گیرند.هورا

پیشینیان بر این باور بودند که در این شب فرشته بدی ها (اهریمن) با فرشته خوبی ها (امشاسپندان) به جنگ می پردازد و در این نبرد طولانی فرشته خوبی ها اهریمن را شکست می دهد و صبح، پس از زاده شدن دوباره خورشید (پیروزی روشنایی بر تاریکی) آغاز می شود.اما شب یلدا فقط دور هم نشینی و مرور خاطره ها نیست، علاوه بر آداب و رسوم فوق شامل رسوم تغذیه ای خاص خود نیز است.هندوانه؛ یکی از ارکان سفره شب یلدا، میوه هندوانه است که همیشه به شیوه های جذابی تزیین می شود، اما چرا هندوانه؟سوال

هندوانه یادآورگرمای تابستان و حرارت است. باور بر این است، اگر مقداری هندوانه در شب یلدا بخورید در سراسر زمستان طولانی، سرما و بیماری بر شما غلبه نخواهد کرد و این باور، با خواص هندوانه که سرشار از ویتامین های A و B و C می باشد مطابقت دارد.خوشمزهارزش تغذیه ای هندوانه: 90 درصد بافت هندوانه از آب تشکیل شده است، در نتیجه برای رفع عطش بسیار مفید است. به علت فراوانی آب در این محصول، برای جلوگیری و دفع سنگ کلیه، خوردن آن بسیار توصیه شده است. هندوانه منبع غنی از بتاکاروتن و لیکوپن است که این مواد از آنتی اکسیدان های طبیعی هستند و همانطور که اثبات شده است آنتی اکسیدانها ترکیباتی هستند که از بروز سرطان ها در انسان جلوگیری می کنند، پس این باور که با خوردن هندوانه بیماری کمتر به سراغ ما می آید در وجود این آنتی اکسیدانها نهفته است.

هندوانه از بروزآسیب های پوستی در اثر نور جلوگیری می کند. موجب دفع بیشتر و سریع مواد زاید از بدن می شود و به شادابی و طراوت پوست می انجامد. درصد کمی قند دارد و میزان کالری آن بسیار پایین است، اما نکته مهم در این جاست که همیشه هندوانه را به عنوان میان وعده مصرف کنید، نه به همراه غذا زیرا در هضم و جذب اختلال ایجاد می کند.

نکته مهم:از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.اما ما ایرانیان به هندوانه عادت کردیم اگر نباشد جایش خالی خواهد بودچشمک

انار؛ این میوه در سفره شب یلدا نماد شادی و زایش است. انار میوه ای است که از قدیم از آن به عنوان میوه ای خون ساز یاد می شد. به افرادی که رنگی مهتابی و از نظر جثه رنجور بودند، توصیه می شد که آب انار بنوشند. امروزه اثبات شده انار سرشار از ویتامین ث است که سبب تقویت سیستم ایمنی بدن و تصفیه کننده خون و سرشار از آهن است، در نتیجه موجب افزایش انرژی و خون سازی در بدن فرد می شود و تصفیه خون مانند زندگی یا زایش دوباره انسان است، به همین علت انار را نماد زایش و شادی می دانند.

آجیل؛ آجیل شب یلدا شامل پسته، بادام، گردو، فندق و در بعضی مناطق کشور از میوه های خشک نیز به عنوان آجیل شب یلدا استفاده می شود. آجیل به عنوان سالم ترین تنقلات شناخته شده و دارای فیبر بالاست که در درمان یبوست، چاقی، انواع سرطان ها از جمله سرطان معده و روده بسیار مؤثر است. آجیل دارای انواع ویتامینهای گروه E و B، روی، کلسیم، فسفر و پتاسیم، منیزیوم، ویتامین A و پروتئین است که وجود این مواد در بدن موجب افزایش تراکم استخوان و جلوگیری از ریزش مو و چین و چروک پوست، درمان افسردگی، افزایش قدرت بینایی و رفع خستگی و گرفتگی عضلات می شود.

اما باید توجه کرد با اینکه چربی موجود در آجیل از نوع مضر نیست، اما دارای کالری بالایی است و برای جلوگیری از افزایش وزن در خوردن آن باید اعتدال رعایت شود.تا چاق نشویم.چشمک

دور هم بودن در شب یلدا و انجام صله رحم، موجب افزایش صمیمیت و محبت در نزد اعضای خانواده، رفع کدورتها و در نتیجه ایجاد یک حس و حال مثبت در مغز و روح انسان می شود، پس شب یلدا تنها طولانی ترین شب سال نخواهد بود بلکه می توان از آن به عنوان یک شب با خواص روحی و تغذیه ای فراوان نام ببریم.شب یلدا به همتون خوش بگذرههوراهوراهوراشادیتون 100 شب یلدا دلتون قد یه دریا توی این شبای سرما یادتون همیشه با ما
یلدا مبارک . . . هورا

پی نوشت:این پست درآذر سال 1390 نوشته شده بود  ولی با توجه به جشن زیبای شب یلدا که از آئینهای زیبای ایرانیان قدیم بوده به منظور پاسداشت و زنده نگه داشتن این سنت زیبا -تصمیم گرفتم همه ساله این پست را نزدیک شب یلدا به روز کنم.امیدوارم موجب ملال نگردد.

مرگ با عزت بهتر از زندگی باخفت است

$
0
0

درگذشت مردان خدا  در هر مکان و زمان وبا هر کیش و آئینی  که خود را برتر از دیگران ندیدند و عمر و زندگی خود را بی هیچ چشم داشتی وقف آزادگی و سر بلندی مردم کردند تا به  دیگران  درس آزادگی بدهند تسلیت باد.مردانی که مرگ باعزت را بر زندگی با خفت و خواری ترجیح دادند.

سخنان دکترشریعتی درباره امام حسین(ع)

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند. (دکتر علی شریعتی).

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.( دکتر علی شریعتی).
اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا... (دکتر علی شریعتی).

آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند. (دکتر علی شریعتی). 

حسین (ع) یک درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه‌تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه حج‌گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است.(دکتر علی شریعتی).

"آنها که تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخندو ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب کرده ‏اند - در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نکرده ‏اند و مرده‏ اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زنده ‏اند؟ (دکتر علی شریعتی).

شیوا نوشت:زنده ماندن به چه قیمتی؟به نظر من هنر مردان خدا-نثار جان خود به منظور جلوگیری از زندگی با خفت و خواری بوده است.آریائی بودن-مسلمان نبودن -نژاد پرست بودن هیچکدام باعث نمی شود هنر مردان خدا را نبینیم-من به هویتم به تاریخ 2500 ساله کشورم احترام می گزارم و هرگز حتی یک برگ آن را از هیچ کتاب تاریخی حذف نخواهم کرد.ولی اخلاق درس اول زندگی همه ما انسانهاست این انسانیت است که انسانها را همیشه زنده نگاه می دارد پس اخلاق و انسانیت و آزادگی را از انسانهای بزرگ بیاموزیم.چند روز پیش مطلبی در وبلاگی خواندم که مرا به شدت به فکر فرو برد آن را برایتان می نویسم تا نظر شما را هم بدانم.

دختری که از پستان خود به پدرش در زندان شیر داد.

این نقاشی شگفت انگیز؛نه تنها روم؛که همه ی دنیا را تکان داد!!
پدر؛زندانی بود...طبق حکم؛هیچ غذایی نباید به او داده می شد؛هیچ غذایی!!تنها به دخترش اجازه می دادند که گاه گاهی به ملاقات پدرش برود؛

آنهم هم با کلی تفتیش که مبادا دخترک غذایی را با خودش وارد سلول زندان کند!تعجب

از همان ملاقات اول دخترک بیچاره با دیدن جثه ی بی حال و رو به مرگ پدرش،شروع به شیر دادن پدر از پستان خودش کرد!!!!(توضیح:گویا دختر این پیرمرد مادر شده و دارای فرزند شیرخوار بوده که پستانش شیر داشته است).

در یکی از همین ملاقات ها؛نگهبان ها وارد سلول شدند واز دیدن این صحنه ... بر خود لرزیدند.نگران

خبر این ماجرا خیلی زود به دادسرا رسید و حکم آزادی این پیرمرد،"به خاطر عشق دختر به پدرش

که باعث شد حد و حدود احکام مذهبی را بشکند"؛صادر شد... .متفکر

اثر نقاش اسپانیاییBartolome Esteban Murillo

به علت منشوری بودن از نمایش این تابلوی نقاشی معذوریمنیشخند

شیوا دوباره نوشت: اینکه هر دختری عاشق پدرش است کاملا درست است ولی اینکه انسان به هر قیمتی زنده بماند و اخلاق را زیر پا بگذارد به نظرم اصلا پسندیده نیست.چه بسا انسانهای بزرگی هستند که در زندانها دست به اعتصاب غذا می زنند و با آزادگی جان خود را فدای هدفشان می کنند یا کسانی مانند امام حسین همه چیزشان حتی فرزند شیرخواره شان را به صحنه نبرد می آورند تا با خفت و خواری زندگی نکنند شاید عده ای با خواندن داستان بالا بگویند که نباید زود قضاوت کرد نباید تا زمانی که کفش دیگران را نپوشیدیم از راه رفتن کسی ایراد بگیریم ولی مثال دیگری هم وجود دارد که می گوید:نخوردیم نان گندم ولی دیدیم دست مردم ما ممکن است جای آن دختر و پدر زندانی اش نباشیم ولی دیدیم کسانی را که جانشان را در راه زندگی باعزت نثار کرده اند و گفته اند:مرگ باعزت بهتر از زندگی با خفت و خواری است.

من فکر می کنم آن پیرمرد بهتر بود باعزت از گرسنگی بمیرد ولی با خفت و خواری از پستان دخترش شیر نخورد-مثال دیگری نیز وجود دارد فرض کنیم پدر و دختری در راه سفر-ماشینشان خراب می شود هیچ وسیله ای نیست جاده ای خلوت به دور از سکنه هوا هم سرد و برفی-هر لحظه خطر یخ زدگی وجود دارد.اخلاق حکم می کند این پدر و دختر از شدت سرما بمیرند ولی مرتکب گناه مقاربت و نزدیکی با محارم نشوند  فقط جانواران هستند که از اخلاق به دورند وقتی از شدت سرما با خطر مرگ مواجه می شوند برای نجات جان خود اقدام به مقاربت میکنند تا درجه حرارت بدنشان بالا رود و از شدت سرما نمیرند برای جانوران اخلاق مهم نیست ولی انسانی که خود را اشرف مخلوقات می داند نباید برای زنده ماندن دست به هر کار کثیفی بزند.زندگی ارزش دارد زندگی هدیه ای از سوی خداوند مهربان به بندگانش است باید با عزت زندگی کرد نه خفت و خواری.

با دیدن آن تابلوی نقاشی با خودم اندیشیدم نکند آن خانم -دخترخوانده آن پیرمرد بوده که طبق قانون میتوان با دخترخوانده ازدواج کرد و محرم شدنیشخندخدا رحمت کند درگذشتگانمان را که ندیدند با فرزند خوانده هم میشود ازدواج کرد الهی جودی آبوت بمیری که اینقدر بدآموزی داشتی آخه شوهر قحطی بود که با بابالنگ دراز عروسی کردی تا مردان یاد بگیرند با فرزند خوانده شان ازدواج کنند؟نیشخند

کریسمس- بابا نوئل - تولد عیسی مسیح مبارک

$
0
0

کریسمس مبارکهوراکریسمس (Christmas) یا نوئل نام جشنی است در آیین مسیحیت که به منظور گرامیداشت زادروز حضرت مسیح برگزار می‌شود. هورااعضای بیشتر کلیساهای ارتودوکس در سراسر دنیا  روز 25 دسامبر را به عنوان میلاد مسیح جشن می‌گیرند.ایام 12 روزه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در 25 دسامبر آغاز می‌شود و تا جشن خاج‌شویان در روز 6 ژانویه ادامه دارد. هرچند مهم‌ترین عید مذهبی در گاهشمار مسیحی، روز عید پاک (به عنوان روز مصلوب شدن و رستاخیز عیسی) است، اما مردم بسیاری به‌خصوص در کشورهای ایالات متحده و کانادا، کریسمس را مهم‌ترین رویداد سالانه مسیحی محسوب می‌دارند.کریسمس با آیین‌های ویژه‌ای به‌طور مثال آراستن یک درخت کاج، برگزار شده و شخصیتی خیالی به نام بابانوئل در آن نقشی مهم دارد.

مورخان می گویند جشن کریسمس گرچه متعلق به مسیحیان است اما در اصل از ایران باستان و آئین مهر(میترائیسم) گرفته شده است و به همین دلیل با اول دی ماه و شب یلدای ایرانی همزادی و اشتراکات فراوان دارد.

جشن کریسمس

 برگزاری کریسمس در کشورهای مختلف مسیحی بنا به سنت و رسم و رسوم آنان، تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارد. اما مشترکات این مراسم این است که: مسیحیان برای جشن گرفتن میلاد عیسی مسیح به کلیساها می‌روند، در منزل یک درخت کاج را تزیین و چراغانی می‌کنند و در خیابان‌ها و کوچه‌ها دسته‌دسته سرودهای پرستشی و شکرگزاری اجرا می‌نمایند.کریسمس بر همه مسیحیان جهان مبارکباد با آرزوی سال خوش و پربار برای همههورا

 بابا نوئل کیست؟

بابا نوئل  یک شخصیت تاریخی و داستانی در فرهنگ عامیانه کشورهای غربی و مسیحی است. نام بابانوئل با جشن کریسمس آمیخته شده‌است. بابا نوئل عمدتاً یک پیرمرد چاق با ریش سفید بلند و لباس قرمز است که در روز کریسمس یا شب قبل از آن هدیه‌هایی را برای بچه‌ها می‌آورد .

بابا نوئل  اشاره به نام یکی ازکشیشان مسیحی به نام  سن نیکولاس  دارد که در قرن چهارم میلادی می‌زیست و از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه  فعلی بوده‌است. وی به خاطر کمک و دادن هدیه به فقرا شهرت داشت. جسد  (نیکلاس) اکنون در کشور ترکیه مدفون است و به علت مومیایی شدن طبیعی (به علت سرما) هنوز قسمتهایی از آن سالم مانده‌است. دانشمندان در سال 2003 موفق به باز سازی صورت وی از روی استخوانها شدند و با کمال تعجب دریافتند که بابا نوئل واقعی رنگین پوست (پوستی به رنگ قهو ای روشن) بوده‌است.تعجب

مسیحیان اروپایی، آمریکایی،برخی مسیحیان ارمنی و قسمتی از مسیحیان فارسی زبان، در شب کریسمس خود و کودکانشان را برای آمدن «بابا نوئل» آماده می‌نمایند.کودکان جورابهای خود را بر میخهایی در بالای تخت خوابشان می‌آویزند(این نیز از کارهای «نیکلاس» قدیس برداشت شده که جورابهای بچه‌ها را پر از هدایایش می‌کرد)قلباعتقاد بر این است که بابا نوئل از «شومینه» وارد خانه می‌شود.اعتقادشان اینست که خانه بابانوئل و کارخانه اسباب بازی سازی اش در قطب شمال قرار دارد.بابانوئل با نوعی سورتمهکه چندین گوزن شمالی آن را می کشند به شهرهای مختلف می‌رود. سورتمه ای که قادر به پرواز است.خیال باطلبابا نوئل می‌داند که کدام بچه در طول سال خوب بوده و کدام بد؟ چون او با خداوند ارتباط دارد. و او فقط به بچه‌های خوب هدیه می‌دهد.فرشتهفرشته

اندیشه نوشت:دور سرم همیشه هزاران علامت سوال می چرخد و یکی از سوالاتم همیشه این بوده که چرا بابا نوئل همیشه هدیه می دهد ولی حاجی فیروز خودمان از مردم پول می گیرد؟؟؟سوالکسی جواب این سوال را می داند؟سوال

تولد عیسی مسیح(ع)

 بیست و پنجم دسامبرسالروز تولد پیامبر صلح و دوستی، مهربانی و مودّت عیسی مسیح(ع) است. پیامبری که به تصریح قرآن، بی پدر و از مادری باکره چون مریم که تمام عمر خویش را به عبادت و بندگی خداوند صرف کرد و سرانجام با زادن فرزندی پاک و مبشّر روح القدس اجر و مزد عبادات خویش را در دنیا و آخرت گرفت.فرشتهاسلام در مواجهه با این دو، مادر و پسر با نهایت احترام و ارج و قرب از آنها یاد می کند به طوری که کمتر کسی در قرآن از آن مقام و منزلت برخوردار شده است.

 عیسی مسیح یا عیسی ناصری در شهر بیت‌لحم از شهرهای ایالت ناصره منطقه یهودیه به دنیا آمد. مسلمانان به عیسی به عنوان یک پیامبر باور دارند و برخی از دیگر مذاهب نیز او را شخصیت مهمی در نظر می‌گیرند.نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همان گونه که در عهد عتیق پیشگویی شده‌است و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش است. مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا می‌دانند (که معمولاً اینطور تعبیر می‌شود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزه گونه عیسی از  یک  دختر باکره انجام معجزات، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند. در حالی که اعتقاد به تثلیث به‌طور گسترده توسط مسیحیان پذیرفته شده‌است، گروه کوچکی، دیدگاه‌های غیر تثلیثی راجع به الوهیت عیسی دارند.

در آئین اسلام عیسی یکی از پیامبران بزرگ خداست که انجیل کتاب آسمانی را آورده و برای اثبات نبوتش معجزات بسیاری دارد.عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از نقطه نظر اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. همچنین مسلمانان نیز مانند مسیحیان باور دارند که عیسی از یک دختر باکره و برگزیدهٔ خداوند به نام  مریم مقدس به دنیا آمده‌است.مسلمانان عیسی از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت می دانند.نام و داستان وی به کرّات در قرآن و احادیث اسلامی آمده‌است. مسلمانان برای عیسی معجزاتی قائل‌اند، از جمله سخن‌گفتن در گهواره در دفاع از مادر و نیز زنده‌کردن مردگان و شفای بیماران و کوران مادرزاد، و دمیدن حیات در گِلِ بیجان. با این حال قرآن عیسی را فقط بنده و فرستادهٔ خدا می‌شناسد و هرگونه اعتقاد به تثلیث یا تجسد خدا در عیسی در نزد مسلمانان کفر است. نظر مسلمانان پیرامون مرگ عیسی نیز با دیدگاه مسیحیان متفاوت است. طبق گفتهٔ قرآن این عیسی نبود که مصلوب شد، بلکه امر بر آنان مشتبه شد. به روایتی خدا صورت عیسی را بر یکی از دشمنان وی افکند و وی به جای عیسی مصلوب شد. به اعتقاد مسلمانان شیعه عیسی در آخرالزمان همراه مهدی ظهور خواهد کرد. پشت مهدی نماز خواهد خواند و دجال یا ضد مسیح بر دست عیسی کشته خواهند شد.

فرار عیسی از احمقان و نادانان به روایت مثنوی مولانا

داستان فرار عیسی(ع) از احمق در دفتر سوم مثنوی مولوی اینگونه آمده فردی می‌بیند که حضرت عیسی(ع) در حال فرار کردن است و از کوهی بالا می‌رود.تعجبآن فرد کنجکاو می‌شود و از خود می‌پرسد که چرا فردی مانند عیسی‌که پیامبر خداست باید بگریزد. برای پاسخ به این سوال به دنبال او می رود در نهایت به او رسیده و ماجرا را جویا می‌شود.مرد می گوید برای من جای تعجب است تویی که پیامبر خدایی و مرده را زنده می‌کنی و کر را شنوا وکور را بینا چرا باید بگریزی.سوالعیسی در پاسخ گفت:همان اسم اعظمی که من بر کر و کور خواندم و شفا یافتند و یا بر کوه خواندم و کوه شکافت و یا بر تن مرده خواندم ، مرده زنده و روان شد، همان اسم اعظم را هزاران بار بر فرد احمق خواندم اما سودی نداشت و وی همچنان در حماقت خویش باقی ماندناراحتمولوی در پایان این داستان نتیجه گیری می کند که گفت وگو با افرادی که احمقند و گوش شنوایی برای شنیدن سخنان منطقی ندارند، امری بی فایده است و نتیجه گیری می‌کند که:

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خونها که ریخت

 توجه:این پست در آذر سال 1391 نگارش شده بود که امسال دوباره به روز کردم امیدوارم موجب ملال شما عزیزان نگردد.قلب

پیام تبریک کریسمس شیوا به باراک اوباما

$
0
0

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هر سال عید نوروز با رفتاری دیپلماتیک و به ظاهر دوستانه پیام تبریک نوروزی به ملت ایران می فرستد و البته بعد از آن شرایط تحریم را بر ملت ایران سخت تر و سخت تر می کند.{#emotions_dlg.e3}شیوا هم به مناسبت کریسمس برای باراک اوباما پیام تبریک می فرستد{#emotions_dlg.e21}اگر او بلد است لبخند بزند ما هم بلدیم{#emotions_dlg.e28}ملت ایران با تمدنی کهن- اسباب بازی دولتمردانی مانند او نیست.{#emotions_dlg.e50}اوباما اگر واقعا دوست ملت ایران است باید فشار تحریم را کاهش دهد - تبریک نوروز- شکم ملت ایران را سیر نمی کند.اوباما با فشار تحریم بخاطر انرژی هسته ای 70 میلیون ایرانی را آتش زده است آیا داستان ضرب المثل "برای یک دستمال -قیصریه را آتش زده است" را شنیده اید؟؟!!چشمک

داستان ما و اوباما مانند داستان این ضرب المثل شده است:پسری در دکان پارچه فروشی کار می کرد- نامزدش روزی به دیدنش رفت وقتی چشمش به پارچه ها و دستمال های قشنگ دکان افتاد از پسر خواست یکی از دستمال ها را به او بدهد.قهرپسرک به هر زبانی سعی کرد او را از اینکار منصرف کند ولی نشد سرانجام دو تا از دستمالها را به دختر داد.ولی پس از رفتن دختر- پشیمان شد با خود گفت:آخحالا جواب صاحب مغازه را چه بدهم؟اگر بگویم نسیه داده ام دعوایم می کند اگر بگویم فروخته ام پولش را از کجا بیاورم؟سوال

خلاصه آن پسر بی عقل نقشه ای کشید که دکان را آتش بزند تا صاحب دکان ازماجرای دستمال بویی نبرد. دکان را به آتش کشید. چند لحظه ای نگذشت که آن مغازه و همه مغازه های قیصریه طعمه آتش شد.ابلهحالا اوباما هم نقشه کشیده که دولت ایران را تحت فشار قرار دهد ولی نمی داند که مردم ایران بیشتر تحت فشار تحریم واقع شدند.ناراحت اوباما با افزایش تحریم ملت ایران را به آتش کشیده است ولی همچنان لبخند می زند و مطمئنم باز هم تبریک سال نو خواهد گفت.نیشخند

پیام تبریک کریسمس از طرف شیوا به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا

بنام خداوند عزیز و یکتا

اینجا ایران است فلسطین نیست- سوریه نیست- غزه نیست - افعانستان و عراق هم نیست من فقط از ایران سخن می گویم زنده باد ایران و ملت ایران در سراسر جهان- سال نو میلادی بر همه مسیحیان جهان مبارکباد.سلام آقای اوباما من هم مانند شما با لبخندنیشخندسال نو را به شما تبریک می گویم.می بینم که در کنار خانم میشل و دختران خود درخت کاج کریسمس تزئین کرده ایدهوراهورابه به!!! شب کریسمس بوقلمون هم که مهیاست!!!می بینم که منتظر هدایای بابا نوئل هم هستید!!!! دلخوش نباشیدبازندهبابا نوئل فقط به بچه های خوب کادو می دهد شما پسر خوبی نبودیقهرقهرقهرچرا روز به روز بر شدت تحریم علیه ایران می افزایی؟عصبانیآقای اوباما آیا می دانی تحریم چه آثار سوئی بر زندگی مردم ایران بر جای گذاشته ؟؟؟؟؟؟؟؟آیا می دانی گرانی دلار و ارز - اقتصاد ایران را فلج کرده است؟؟ناراحتآیا می دانی بخاطر مشکلات اقتصادی- فقر و فحشا در ایران بیداد کرده و بنیان خانواده ها متزلزل شده است؟ناراحتآیا می دانی شهریه دانشگاهها افزایش یافته و بسیاری از جوانان مستعد از تحصیل محرومند؟؟؟؟ناراحت

نه هرگز نمی دانی اگر می دانستی هرگز ملت ایران را زیر فشار سنگین تحریم له نمی کردی.

شما هر سال عید نوروز پیام تبریک برای ملت ایران می فرستی و می گویی مشکلی با ملت ایران نداری خود را دوست معرفی می کنی من از تبریک و تکریم و تحریم شما نسبت به ملت ایران تعجب می کنمتعجب8 بار پیام نوروزی شما در سال1391 را گوش کردم شما قول داده بودی فیلترینگ را محدود می کنی ولی دروغ گفتیدروغگوای ناقلا چند بار عمل جراحی بینی کردی تا دیگران نفهمند که دماغت مانند پینوکیو دراز شده ها؟؟؟؟؟خندهخنده

تو باعث شدی آقای دلار با آقای ریال کشتی بگیرد و طفلکی آقای ریال ضربه فنی شودناراحتتو با همان وعده های سر خرمن نوروزی باعث شدی آقای فیلتر - آقای گوگل دوست دانشمندم را بیشتر کنترل کند طفلک آقای گوگل چند روزی مفقودالاثر شده بود ولی خدا رو شکر برگشتنیشخنداگر آقای گوگل نباشد چگونه تحقیق کنیم در حالی که همه کشورهای دنیا با موتور جستجوگر گوگل در ارتباطند ما برای پیشرفت در علوم باید همگام با کشورهای جهان جلو برویم- بخاطر شعارهای پوچ شما بیشتر سایتهای اینترنت فیلترندناراحتحتی عکسهای کارتونی هم فیلترند- کلاغ پر-گنجشک پر- باربی پر- گوریل انگوری پر- بیگلی بیگلی پر- شیپورچی و سفیدبرفی پر- اینترنت پرخندهآقای اوباما دست از سرمان بردار جان میشل امسال دیگر اینجور وعده های سرخرمن به ملت ایران نده می ترسیم از همین اینترنت لاک پشتی هم بیفتیمانیشخندخندهما نه تبریک تو را می خواهیم نه تحریم تو رابازنده

کریسمس مبارکهوراهوراهورابه بابانوئل سلام برسان من هم از بابا نوئل -هدیه میخواهم و آن اینترنت و فیسبوک آزاد و بدون فیلترینگ استخیال باطلمی گویند طبیعت آدمی جوری است که او را از هر چه منع کنند به آن حریص تر می شود اگر فیسبوک آزاد بود مردم بافرهنگ ما هرگز به صفحه فیسبوک فرناندا لیما بخاطر عدم پخش قرعه کشی جام جهانی حمله نمی کردندنیشخندآرزو دارم همه تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان لغو شود تا مردم کشورمان نفس راحتی بکشند و مهمتر از همه شر همه آفتابه دزدها و شتردزدها هم کم شود چون اگر تحریم هم نباشیم با اختلاس های کلان برخی نامردان -روزگارمان با شرایط تحریم فرقی نخواهد داشت.

راستی باز هم علامت سوالی دور سرم چرخیدچشمکبابا نوئل اینهمه پول از کجا آورده که به همه هدیه می دهد ؟سوال پس انداز بوده یا اختلاس؟سوالمژه

جهان پهلوان غلامرضا تختی - پهلوانان هرگز نمی میرند

$
0
0

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

شیخ الاجل سعدی شیرازی پهلوان واقعی را  دارای اخلاق نیکو می داند نه زور و بازو

داستان پهلوان از گلستان سعدی

عارفی از راهی عبور می کرد پهلوانی را دید که  بسیار خشمگین و عصبانی است به طوری که بر اثر خشم و عصبانیت کف از دهانش بیرون آمده و با هیجان شدید برسر مردی فریاد می کشیدشیطانعصبانیعارف  پرسید:این پهلوان چرا اینگونه خشمگین و عصبانی شده و نعره می کشد؟سوالتعجبگفتند:آن مرد به او دشنام داده است.عارف گفت: این فرومایه - هزار من وزنه بلند می کند ولی طاقت یک ناسزا را ندارد؟؟؟تعجبمتفکراو از لحاظ بدنی پهلوان و قوی ولی از لحاظ روحی بسیار ضعیف و ناتوان است.

لاف سرپنجگی و دعوى مردى بگذار

عاجز نفس-فرومایه چه مردی زنی

گرت از دست برآید دهنی شیرین کن

مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

نتیجه داستان:پهلوان واقعی بیدی نیست که با هر بادی بلرزد -جهان پهلوان تختی پهلوانی واقعی با اخلاق و صفات نیک و پسندیده بود پس امکان ندارد در برابر ناملایمات و سختی های زندگی خودکشی کرده باشدبازنده

جهان پهلوان غلامرضا تختی پهلوان واقعی بود او را چقدر می شناسید؟؟؟

غلامرضا تختی کشتی گیر بزرگ ایرانی که در فرهنگ ورزشی ایران، نماد پهلوانی و فروتنی است.تختی در المپیک 1956 ملبورن به همراه امام‌علی حبیبی نخستین مدال طلای تاریخ ورزش ایران در بازی‌های المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازی‌های آسیایی در فهرست برترین‌های قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد.او یکی از سه کشتی‌گیر ایرانی (در کنار امام‌علی حبیبی و عبدالله موحد) است که در تالار افتخارات فیلا قرار دارد.

غلامرضا تختی در محله خانی‌آباد در سال1309  در جنوب تهران به دنیا آمد. در ایران از تختی به عنوان «جهان پهلوان»یاد می‌شود. کتاب‌های زیادی در وصف او تألیف شده است، فیلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، حتی تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شده است. به افتخار او هر ساله به بهترین کشتی‌گیران ایران «جایزه غلام‌رضا تختی» اهدا می‌شود.

چرا؟؟؟؟؟؟سوالزیرا او فقط یک قهرمان نبود بلکه صفات انسانی بسیاری داشت.تختی در طول زندگی خود به کارهای عام المنفعه پرداخت و خدماتی را به محرومین کرد. وی احساس هم‌فکری با نهضت ملی و خصوصاً نهضت ملی‌شدن نفت در ایران داشت.

ازدواج و فرزندان غلامرضا تختی

تختی در 30 بهمن1345  با شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام  بابک بود که در11 شهریور 1346 به دنیا آمد.

عکس عروسی غلامرضا تختی

بابک تختی تنها فرزند و بازمانده غلامرضا تختی و شهلا توکلی است که در تاریخ 30 بهمن سال 1345 با هم ازدواج کرده بودند . حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود.

عکس غلامرضا تختی و فرزندش بابک

 این عکس نشان از یک مرد خانواده دوست است.به نظر من مردی که به کودکان محبت کند و با موجودات ضعیف تر از خود مهربان باشد مردی قابل احترام است.

بابک تختی ناشر و نویسنده ایرانی است.یکی از آثار وی کتاب "در جستجوی پدر" در مورد زندگی پدرش غلامرضا تختی به عنوان «محبوب‌ترین ورزشکار تاریخ ایران» است.همسر بابک - نویسنده ایرانی است و تنها فرزند بابک غلامرضا نام دارد.بابک تختی نشر قصه را اداره می کند و از وی داستان‌های کوتاه زیادی چاپ شده‌است . یکی از داستان‌های وی در مجموعه داستان‌های کوتاه ایران و جهان منتشر شده‌است.

عکس نوه غلامرضا تختی

نوه غلامرضا تختی به همراه پدر و مادرش در آمریکا زندگی می کند .او نیز مانند همه کودکان و نوجوانان خارج از کشور با آمیخته ای از فرهنگ ایران و آمریکا روبروست.آیا به نظر شما این غلامرضا تختی می تواند پهلوانی شایسته مانند پدربزرگش شود؟؟؟سوال

اندیشه نوشت:به نظر من پهلوانی فقط مختص کشتی گیران و ورزشکاران نیست ربطی هم به اصالت خانوادگی ندارد در همه جای دنیا می توان پهلوان بود انسان بود و فضائل انسانی را کسب نمود با هر حرفه و شغلی در هر لباس و قومیتی می توان هزاران هزار تختی تحویل جامعه داد.

تختی مردی بود که برابر محمدرضا شاه سرخم نکرد در برابر هیچکس تعظیم نکرد شرم بر کسانی که بخاطر جاه و مقام دست حاکمان  و پادشاهان را می بوسند و تعظیمشان می کنندعصبانیشرم بر کسانی که مدح حاکمان را می گویند تا صله دریافت کنند.عصبانیشرم بر کسانی که ارزش انسانی خود را زیر پا له می کنندعصبانیسجده هم  بر غیر خدا حرام است سجده بر پیامبران و امامان هم نباید کرد سجده بر انسان چرا؟تعجب سجده در حرم امامزادگان و سجده بر قبر کوروش کبیرچرا؟؟تعجبشرک  چرا؟؟؟تعجببت پرستی  چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تعجب- ستایش و تعظیم و سر خم کردن فقط شایسته خداست.خدای آسمانها که همه چیز از آن اوست. تاریخ می گوید:کسانی که دست شاه را بوسیدند و تعظیمش کردند فراموش شدند ولی تختی سر خم نکرد بنابراین هرگز فراموش نخواهد شد.

تختی چرا تختی شد؟زیرا در برابر شاه سر خم نکرد در ادامه مطلب  به عکس آویختن مدال بر گردن او توسط شاه دقت کنیدچشمکاگر قد محمدرضا شاه کوتاه بود آبرویش می رفتخندهخندهخنده

غلامرضا تختی روبه روی شاه ایستاده سران  کشوری و لشکری و امرای ارتش هم دور تا دور ایستاده اند. تختی در مقابل دیدگان شاه - بازوبند پهلوانی کشتی ایران را کسب کرده. او حالا باید سرش را خم کند تا شاه، مدال را دور گردنش بیاندازد. اما نمی کند! شاه هم به روی خودش نمی آورد و دست هایش را بالاتر می برد و مدال را تقدیم می کند به مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد.

مرگ مرموز و مشکوک جهان پهلوان تختی

جسد بی جان جهان پهلوان «تختی» یکی از اسطوره های ورزش ایران در 17 دیماه 1346 در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران پیدا شد. اگر چه کیهان و اطلاعات 18  دی ماه  آن سال با اشاره به این که غلامرضا دو روز پیش از مرگ وصیت نامه اش را در دفتر اسناد رسمی به ثبت رسانده است و با توجه به اختلافات خانوادگی او مرگش را خودکشی عنوان کردند اما مردم و طرفدارانش معتقد بودند ساواک به خاطر محبوبیت بالای تختی و مخالفتش با شاه پهلوی او را به قتل رسانده است.

نظر جلال آل احمد درباره مرگ تختی

جلال آل احمد پس از مرگ تختی در یادداشت کوتاهی در این باره نوشت: از آن همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد.آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی کنی ؟ این قهرمان که خاک «خانی آباد » را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی اندیشید ؛ آخر امید یک ملت بود ، ملت ایران". عده­ ای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تنگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد.

با این وجود پس از انقلاب 57 که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروی‌های انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست‌داشتن ساواک و یا کشتن وی یافت‌نشد.تعجبتعجبسوال

فعالیت های سیاسی و اجتماعی غلامرضا تختی

تختی از طرفداران دکتر محمد مصدق و جبهه ملی ایران شد.پس از کودتای 28مرداد، مدتی دچار غم‌زدگی ناشی از تحولات سیاسی و کنار گذاشته شدن محمد مصدق از مقام نخست وزیری شد و تلاش می‌کرد تا نامش در مجامع عمومی زیاد برده نشود.ناراحتدر تاریخ 10 شهریور1341زلزله مهیبی به قدرت 2/7ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و تمام روستاهای اطرافش انجامید. بر اثر زلزله حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بی‌خانمان شدند. به‌دنبال ناتوانی دولت وقت برای عملیات کمک و امداد، غلامرضا تختی یک کامیون در اختیار گرفت و با آن به محلات پرجمعیت تهران می رفت و با بلندگو شخصاً از مردم می‌خواست تا به زلزله‌زدگان کمک کنند. مردم نیز رخت، لباس و پول اهدایی خود را به تختی می‌سپردند. واکنش‌ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موجی بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و ده‌ها کامیون به وی سپرده شد.پس از وقایع 15 خرداد 1342وی به عنوان عضوی از شورای مرکزی جبهه ملی ایران برگزیده شد. این واقعه باعث شد تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور ازتمرین‌های تختی جلوگیری می‌کرد و به هر شکل می‌کوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بین‌المللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو می‌شد، جلوگیری کند.هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ 14 اسفند 1345 غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد(مکان تبعید وقبر مصدق) گوش فرا نداد و به افسران می‌گفت «دستگیرم کنید».

افتخارات و رکوردهای جهان پهلوان غلامرضا تختی

تختی اولین کشتی‌گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال‌های جهانی و المپیک بشود.

تختی نخستین ورزشکار ایرانی بود که در سه المپیک مدال گرفت، تختی با 7 مدال در رقابت‌های المپیک و قهرمانی جهان رکورددار کسب بیشترین مدال جهانی در میان کشتی‌گیران ایرانی است.تختی اولین ورزشکار ایرانی بود که در 4 المپیک شرکت کرد.تختی اولین ورزشکار ایرانی بود که برای کمک به زلزله زدگان ( زلزله بویین زهرا) و انسانهای محروم به پا خواست و با استفاده از محبوبیت خود مردم را برای کمک به محرومین همراه خود کرد .تختی اولین ورزشکار ایران بود که مدالهای خود را به موزه امام رضا اهدا کرد.غلامرضا تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.او به همراه امام‌علی حبیبی نخستین مدال‌های طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند.

جمع مدالهای غلامرضا تختی

او جمعا 8 عدد مدال کسب کرد 4 عدد طلا- 4 عدد نقره

در المپیک 3 عدد- بازیهای جهانی 4 عدد و بازیهایی آسیایی 1 عدد مدال کسب کرد

آرامگاه و مزار تختی در ابن بابویه(شهرری)

آرامگاه ابن بابویه نخستین گورستان شهرری و دومین گورستان تهران محسوب می‌شود و بسیاری از مشهورترین چهره‌های ایران در آن مدفون شده‌اند.بقعه ابوجعفر معروف و ملقب به شیخ صدوق ابن‌بابویه که در آرامگاهی به همین نام قرار دارد، از جمله چهره‌های سرشناسی که در آرامگاه ابن بابویه مدفون هستند می‌توان به غلامرضا تختی، علامه طباطبایی، علی اکبر دهخدا، دکتر سید حسین فاطمی، رحیم موذن‌زاده اردبیلی، میرزاده عشقی و هادی اسلامی اشاره کرد.

 

 

 همه ساله عاشقان و دوستداران جهان پهلوان تختی در روز 17 دی که سالروز مرگ تختی می باشد مراسم یادبودی در ابن بابویه و مزار تختی برگزار می کنند.تختی ثابت کرد که پهلوانان هرگز نمی میرند.قلب

زن ایرانی جان 7 آمریکائی را نجات داد

$
0
0

یک زن ایرانی جان 7 آمریکائی را نجات دادساناز دختر 27 ساله ایرانی که از طریق فیسبوک با نیما(ساکن آمریکا) آشنا شده بود و دوستی اینترنتی آنها منجر به ازدواجشان شده بود  پس از مهاجرت به آمریکا دو ماه پس از ازدواج بر اثر کتک‌های شوهرش  دچار ضربه مغزی شده و فوت کرد  با موافقت خانواده‌اش در ایران، اعضای بدن او برای نجات جان 7 بیمار در آمریکا هدیه شد. لازم به ذکر است که خانواده ساناز در ایران ساعات آخر عمر او را از طریق اینترنت به صورت زنده می دیدند و با جگرگوشه خود وداع کردند.ناراحت

از فریب‌خوردن در فیس بوک تا مرگ در آمریکا

حادثه‌ای که با یک آشنایی ساده اما بدفرجام در فیس بوک شروع و به ازدواج در ترکیه و در نهایت قتل دختر جوان به‌دست همسرش در آمریکا منجر شد.این برای چندمین بار است که آشنایی‌های مجازی برای ایرانی‌ها دردسر ساز می‌شود. این‌بار یک دختر موفق ایرانی در فیس‌بوک فریب کسی را خورد که در آمریکا قاتل او شد.عکس ساناز نظامی و نیما نصیری

این جنایت نیمه شب 12آذرماه امسال رخ داد اما ماجرا چه بود و دختر جوان چطور گرفتار این سرنوشت شوم شد آشنایی ساناز 27ساله و شوهرش نیما34ساله از طریق فیس بوک و ازدواج آنها در ترکیه بود ساناز لیسانس زبان فرانسه و فوق‌لیسانس محیط‌زیست بود. او از مدت‌ها قبل رزومه‌اش را برای دانشگاه‌های آمریکا، کانادا و استرالیا فرستاده بود تا اینکه از سوی دانشگاه میشیگان برایش دعوتنامه آمد و قرار شد که برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به آمریکا برود.

 ساناز سرگرم آماده کردن خود برای سفر به آمریکا بود که مردادماه امسال از طریق فیس‌بوک از سوی جوانی ایرانی که در لس‌آنجلس زندگی می‌کرد فریب خورد. این جوان نیما نام داشت و متأسفانه مدت زیادی از آشنایی مجازی آنها نگذشته بود که از ساناز خواست با او ازدواج کند. پدر ساناز با این ازدواج مخالف بود اما ساناز پایش را توی یک کفش کرده بود و می‌گفت که می‌خواهد با نیما ازدواج کند. تعجبسرانجام آنها در ترکیه ازدواج کردند و پس از آن ساناز به آمریکا مهاجرت کرد.

او در آمریکا کسی را جز شوهرش نداشت و در این مدت از طریق وب‌کم و اینترنت با خانواده‌اش در تماس بود تا اینکه آن حادثه رخ داد.

شب مرگ

حادثه‌ای که باعث مرگ دختر دانشجوی ایرانی شد، شب 12آذرماه رخ داد. حدود ساعت 12نیمه‌شب بود که بین ساناز و شوهرش درگیری رخ داد و این درگیری چنان شدید بود که نیما سر ساناز را چندین بار به زمین و دیوار کوبید. همان شب، ساناز توانست با پلیس تماس بگیرد اما وقتی مأموران در خانه آنها حاضر شدند، او بی‌حال شده بود.  همان شب ساناز به بیمارستان مارکت که 2ساعت تا محل زندگی اشان فاصله داشت، منتقل شد.

پزشکان که معاینه‌اش کردند، گفتند هوشیاری او بسیار پایین است. آنها از طریق اینترنت، خانواده ساناز را پیدا کردند و با آنها تماس گرفتند و ماجرا را به آنها نیز خبر دادند. پزشکان ‌گفتند که  ساناز دچار مرگ‌مغزی شده و آنجا بود که پدرش از مسئولان بیمارستان خواست که اعضای بدن دخترش را اهدا کنند.

بدین ترتیب اعضای حیاتی بدن ساناز ( قلب، ریه ها، کلیه ها، کبد، لوزالمعده و روده کوچک) جان7 نفر را در آمریکا نجات داده است.درود بر خانواده این دختر جوان بخاطر این اقدام انسان دوستانه

شیوانوشت: چه خوب است ما دختران فریب حرفهای قبل از ازدواج را نخوریم با چشمان باز همسر آینده خود را انتخاب کنیم با عقل تدبیر کنیم و با عشق تصمیم بگیریم به ازدواج های اینترنتی هم اعتماد نکنیم -در مورد اهدای اعضا’ هم باید به خانواده این دختر احسنت گفت که به زیبائی انسانیت را معنا کردند برخلاف عده ای که روز و شب آرزوی مرگ آمریکائیها را دارند آنان جان 7 آمریکائی را نجات دادند تا به جهانیان ثابت کنند مردم ایران برخلاف تصور آنان مردمانی وحشی و دور از تمدن نیستند مردم ایران مردمانی طالب صلح و دوستی با جهانیان می باشند مجلس سنای آمریکا هم ببیند با وجود تحریمهای چندین ساله علیه ایرانیان یک ایرانی جان 7 شهروند آنان را نجات داده است.ما طالب مرگ کسی نیستیم ما کسی را نفرین نمی کنیم ما طالب صلح و دوستی با جهانیان هستیم.

 البته فراموش نکنیم نیما نصیری های بسیاری در ایران هستند که همسران خود را کتک می زنند و ممکن است روزی باعث مرگ همسرانشان شوند    فکر نکنید که نیما نصیری ها فقط درآمریکا و فیسبوک و اینترنت با اغفال و فریب دختران با آنان ازدواج کرده و آنان را با رفتارهای وحشیانه شکنجه می کنند نه نیما نصیری ها مانند عروسکهای بارباپاپا در جوامع ایرانی هم بسیارند عروسکهائی که بیماران روانی هستند و با همسران خود بدرفتاری می کنند لطفا قبل از ازدواج این عروسکهای بارباپاپا را شناسائی کنید.عروسکهای بارباپاپا بعد از ازدواج عوض می شوند نیشخندندامت بعد از ازدواج گاهی جبران ناپذیر است.

یه حبه قند - داستانهای مثنوی معنوی

$
0
0

بفرمائید یک حبه قند میل کنید.مژهنگران نشوید این یک حبه قند جادویی است.قند خونتان را هرگز بالا نمی برد.چشمکداستانهای شیرین مثنوی هر کدام به حلاوت و شیرینی یک حبه قند می باشند.امروز برایتان یک قندان قند آوردم تعارف نکنید بفرمائید.چشمک

داستان موسی و چوپان

 حضرت موسی در راهی چوپانی را دید که با خدا سخن می‌گفت. چوپان می‌گفت: ای خدای بزرگ تو کجا هستی, تا نوکرِ تو شوم, کفش‌هایت را تمیز کنم, سرت را شانه کنم, لباس‌هایت را بشویم  شیر برایت بیاورم. دستت را ببوسم,  رختخوابت را تمیز و آماده کنم. بگو کجایی؟ ای خُدا. همه بُزهای من فدای تو باد.‌ چوپان فریاد می‌زد و خدا را جستجو می‌کرد.
موسی پیش او رفت و با خشم گفت: عصبانیای مرد احمق, این چگونه سخن گفتن است؟ با چه کسی می‌گویی؟  ای بیچاره, تو دین خود را از دست دادی, بی‌دین شدی. بی‌ادب شدی. ای چه حرفهای بیهوده و غلط است که می‌گویی؟ خاموش باش,  حرف‌های زشت تو جهان را آلوده کرد, تو دین و ایمان را پاره پاره کردی اگر خاموش نشوی, آتش خشم خدا همة جهان را خواهد سوخت,
چوپان از ترس, گریه کردگریه. گفت ای موسی تو دهان مرا دوختی, من پشیمانم, جان من سوخت. و بعد چوپان, لباسش را پاره کرد. فریاد کشید و به بیابان فرار کرد.
خداوند به موسی فرمود: ای پیامبر ما, چرا بنده ما را از ما دور کردی؟ ما ترا برای وصل کردن فرستادیم نه برای بریدن و جدا کردن.  هر کس با زبانِ خود و به اندازة فهمِ خود با ما سخن می‌گوید. هندیان زبان خاص خود دارند و ایرانیان زبان خاص خود و اعراب زبانی دیگر.  ما به اختلاف زبانها و روش‌ها و صورت‌ها کاری نداریم کارِ ما با دل و درون است.بازندهای موسی,  ما با عاشقان کار داریم. مذهب عاشقان از زبان و مذهب صورت پرستان جداست. مذهب عاشقان عشق است  صورت و زبان علت اختلاف است. ما لفظ و صورت نمی‌خواهیم ما سوز دل و پاکی می‌خواهیم. موسی چون این سخن‌ها را شنید به بیابان رفت و دنبال چوپان دوید. ردپای او را دنبال کرد.  موسی چوپان را یافت او را در آغوش گرفتبغلو گفت: مژده مژده که خداوند فرمود: هیچ آدابی و ترتیبی مجو - هر چه می خواهد دل تنگت بگوهورا

خر برفت و خر برفت و خر برفت تعجب

یک صوفی مسافر در راه به خانقاهی رسید  و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طویله بست. و به جمع صوفیان رفت. صوفیان فقیر و گرسنه بودند. آه از فقر که کفر و بی‌ایمانی به دنبال دارد.نگرانصوفیان, پنهانی خر مسافر را فروختند و غذا و خوردنی خریدند و آن شب جشن مفّصلی بر پا کردند. مسافر خسته را احترام بسیار کردند و از آن خوردنی‌ها خوردند. و صاحب خر را گرامی داشتند. او نیز بسیار لذّت می‌برد. پس از غذا, رقص و سماع آغاز کردند. صوفیان همه اهل حقیقت نیستند.
از هزاران تن یکی تن صوفی‌اند شیطان
رقص آغاز شد. مُطرب آهنگِ سنگینی آغاز کرد. و می‌خواند: « خر برفت و خر برفت و خر برفت».

صوفیان با این ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادی کردند.هورادست افشاندند و پای کوبیدند. مسافر نیز به تقلید از آنها ترانة خر برفت را با شور می‌خواند.ابلههنگام صبح همه خداحافظی کردند و رفتند صوفی بارش را برداشت و به طویله رفت تا بار بر پشت خر بگذارد و به راه ادامه دهد. اما خر در طویله نبود با خود گفت: حتماً خادم خانقاه خر را برده تا آب بدهد. خادم آمد ولی خر نبود, صوفی پرسید: خر من کجاست. من خرم را به تو سپردم, و از تو می‌خواهم.
خادم گفت: صوفیان گرسنه حمله کردند, من از ترس جان تسلیم شدم, آنها خر را بردند و فروختند . صوفی گفت: چرا به من خبر ندادی, حالا آن‌ها همه رفته اند من از چه کسی شکایت کنم؟ خرم را خورده‌اند و رفته‌اند!
خادم گفت: به خدا قسم, چند بار آمدم تو را خبر کنم. دیدم تو از همه شادتر هستی و بلندتر از همه می‌خواندی خر برفت و خر برفت, خودت خبر داشتی و می‌دانستی, من چه بگویم؟
صوفی گفت: آن غذا لذیذ بود و آن ترانه خوش و زیبا, مرا هم خوش می‌آمد.
مر مرا تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد
آن صوفی از طمع و حرص به تقلید گرفتار شد و حرص عقل او را کور کرد.

داستان مارگیر و اژدها

مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف اژدهای بزرگ مرده‌ای دید. خیلی ترسید, امّا تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد تا مردم تعجب کنند, و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفته‌ام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشته‌ام و پول از مردم بگیرد. او اژدها را کشان کشان , تا بغداد آورد. همه فکر می‌کردند که اژدها مرده است. اما اژدها زنده بود ولی در سرما یخ زده بود و مانند اژدهای مرده بی‌حرکت بود. دنیا هم مثل اژدها در ظاهر فسرده و بی‌جان است اما در باطن زنده و دارای روح است.
مارگیر به کنار رودخانه بغداد آمد تا اژدها را به نمایش بگذارد, مردم از هر طرف دور از جمع شدند, او منتظر بود تا جمعیت بیشتری بیایند و او بتواند پول بیشتری بگیرد. اژدها را زیر فرش و پلاس پنهان کرده بود و برای احتیاط آن را با طناب محکم بسته بود. هوا گرم شد و آفتابِ عراق, اژدها را گرم کرد یخهای تن اژدها باز شد، اژدها تکان خورد، مردم ترسیدند، و فرار کردند، اژدها طنابها را پاره کرد و از زیر پلاسها بیرون آمد, و به مردم حمله بُرد. مردم زیادی در هنگام فرار زیر دست و پا کشته شدند. مارگیر از ترس برجا خشک شد و از کار خود پشیمان گشت. ناگهان اژدها مارگیر را یک لقمه کرد و خورد. آنگاه دور درخت پیچید تا استخوانهای مرد در شکم اژدها خُرد شود. شهوتِ ما مانند اژدهاست اگر فرصتی پیدا کند, زنده می‌شود و ما را می‌خورد.متفکر

 برای خواندن داستانهای بیشتر تشریف ببرید ادامه مطلب را بخوانیدچشمک

افسوسسوالداستان پادشاه و کنیزک

پادشاه قدرتمندی روزی برای شکار با درباریان خود به صحرا رفت, در راه کنیزک زیبایی دید و عاشق او شد.قلبپول فراوان داد و دخترک را از اربابش خرید, پس از مدتی که با کنیزک بود. کنیزک بیمار شد و شاه بسیار غمناک گردیدناراحت از سراسر کشورپزشکان ماهر را برای درمان او به دربار فرا خواند, و گفت: جان من به جان این کنیزک وابسته است, اگر او درمان نشود, من هم خواهم مرد. هر کس جانان مرا درمان کند, طلا و مروارید فراوان به او می‌دهم. پزشکان گفتند: ما جانبازی می‌کنیم و با همفکری و مشاوره او را حتماً درمان می‌کنیم. هر یک از ما یک مسیح شفادهنده است پزشکان به دانش خود مغرور بودنداز خود راضی و یادی از خدا نکردند. خدا هم عجز و ناتوانی آنها را به ایشان نشان داد. پزشکان هر چه کردند, فایده نداشت. دخترک از شدت بیماری مثل موی, باریک و لاغر شده بود. شاه یکسره گریه می‌کرد. داروها, جواب معکوس می‌داد. شاه از پزشکان ناامید شد. و پابرهنه به مسجد رفت و در محرابِ مسجد به گریه نشستگریهآنقدر گریه کرد که از هوش رفت. وقتی به هوش آمد, دعا کرد. گفت ای خدای بخشنده, من چه بگویم, تو اسرار درون مرا به روشنی می‌دانی. ای خدایی که همیشه پشتیبان ما بوده‌ای, بارِ دیگر ما اشتباه کردیم شاه از جان و دل دعا کرد و در حال گریه و زاری به خواب رفت خوابدر خواب دید که یک پیرمرد زیبا و نورانی به او می‌گوید: ای شاه مُژده بده که خداوند دعایت را قبول کرد, فردا مرد ناشناسی به دربار می‌آید. او پزشک دانایی است. درمان هر دردی را می‌داند, صادق است و قدرت خدا در روح اوست. منتظر او باش فردا صبح هنگام طلوع خورشید, شاه بر بالای قصر خود منتظر نشسته بودمنتظر, ناگهان مرد دانای خوش سیما از دور پیدا شد, او مثل آفتاب در سایه بود, مثل ماه می‌درخشید.  آن صورتی که شاه در رؤیای مسجد دیده بود در چهره این مهمان بود. شاه به استقبال رفت. اگر چه آن مرد غیبی را ندیده بود اما بسیار آشنا به نظر می‌آمد. گویی سالها با هم آشنا بوده‌اند. و جانشان یکی بوده است شاه شادمان شد هوراگفت ای مرد: محبوب حقیقی من تو بوده‌ای نه کنیزک. کنیزک, ابزار رسیدن من به تو بوده است. آنگاه مهمان را بوسید و دستش را گرفت و با احترام بسیار به بالای قصر برد. پس از صرف غذا و رفع خستگی راه, شاه پزشک را پیش کنیزک برد و قصة بیماری او را گفت: حکیم، دخترک را معاینه کرد. و آزمایش‌های لازم را انجام داد. و گفت: همة داروهای آن پزشکان بیفایده بوده و حال مریض را بدتر کرده, آنها از حالِ دختر بی‌خبر بودند و معالجة تن می‌کردند. حکیم بیماری دخترک را کشف کرد, امّا به شاه نگفت. او فهمید دختر بیمار دل است. عاشق است .عقل از شرح عشق ناتوان است. شرحِ عشق و عاشقی را فقط خدا می‌داند. حکیم به شاه گفت: خانه را خلوت کن! همه بروند بیرون، حتی خود شاه. من می‌خواهم از این دخترک چیزهایی بپرسم. همه رفتند، حکیم ماند و دخترک. حکیم آرام آرام از دخترک پرسید: شهر تو کجاست؟ دوستان و خویشان تو کی هستند؟ پزشک نبض دختر را گرفته بود و می‌پرسید و دختر جواب می‌داد. از شهرها و مردمان مختلف پرسید، از بزرگان شهرها پرسید، نبض آرام بود، تا به شهر سمرقند رسید، ناگهان نبض دختر تند شد و صورتش سرخ شد.خجالتحکیم از محله‌های شهر سمر قند پرسید. نام کوچة غاتْفَر، نبض را شدیدتر کرد. حکیم فهمید که دخترک با این کوچه دلبستگی خاصی دارد. پرسید و پرسید تا به نام جوان زرگر در آن کوچه رسید، رنگ دختر زرد شد، حکیم گفت: بیماریت را شناختم، بزودی تو را درمان می‌کنم. این راز را با کسی نگویی. راز مانند دانه است اگر راز را در دل حفظ کنی مانند دانه از خاک می‌روید و سبزه و درخت می‌شود. حکیم پیش شاه آمد و شاه را از کار دختر آگاه کرد و گفت: چاره درد دختر آن است که جوان زرگر را از سمرقند به اینجا بیاوری و با زر و پول و او را فریب دهی تا دختر از دیدن او بهتر شود. شاه دو نفر دانای کار دان را به دنبال زرگر فرستاد. آن دو زرگر را یافتند او را ستودند و گفتند که شهرت و استادی تو در همه جا پخش شده، شاهنشاه ما تو را برای زرگری و خزانه داری انتخاب کرده است این هدیه ها و طلاها را برایت فرستاده و از تو دعوت کرده تا به دربار بیایی، در آنجا بیش از این خواهی دید. زرگر جوان، گول مال و زر را خورد و شهر و خانواده‌اش را رها کرد و شادمان به راه افتاد. او نمی‌دانست که شاه می‌خواهد او را بکشد. سوار اسب تیزپای عربی شد و به سمت دربار به راه افتاد. آن هدیه‌ها خون بهای او بود. در تمام راه خیال مال و زر در سر داشت. وقتی به دربار رسیدند حکیم او را به گرمی استقبال کرد و پیش شاه برد، شاه او را گرامی داشت و خزانه‌های طلا را به او سپرد و او را سرپرست خزانه کرد. حکیم گفت: ای شاه اکنون باید کنیزک را به این جوان بدهی تا بیماریش خوب شود. به دستور شاه کنیزک با جوان زرگر ازدواج کردند و شش ماه در خوبی و خوشی گذراندند تا حال دخترک خوبِ خوب شد. آنگاه حکیم دارویی ساخت و به زرگر داد. جوان روز بروز ضعیف می‌شد. پس از یکماه زشت و مریض و زرد شد و زیبایی و شادابی او از بین رفت و عشق او در دل دخترک سرد شد:
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود

 زرگر جوان خون می گریستگریه روی زیبا دشمن جانش بود مانند طاووس که پرهای زیبایش دشمن اویند. زرگر نالید و گفت: من مانند آن آهویی هستم که صیاد برای نافه خوشبو خون او را می‌ریزد. من مانند روباهی هستم که به خاطر پوست زیبایش او را می‌کشند. من آن فیل هستم که برای استخوان عاج زیبایش خونش را می‌ریزند. ای شاه مرا کشتی. اما بدان که این جهان مانند کوه است و کارهای ما مانند صدا در کوه می‌پیچد و صدای اعمال ما دوباره به ما برمی‌گردد. زرگر آنگاه لب فروبست و جان داد. کنیزک از عشق او خلاص شد. عشق او عشق صورت بود. عشق بر چیزهای ناپایدار. پایدار نیست. عشق زنده, پایدار است. عشق به معشوق حقیقی که پایدار است. هر لحظه چشم و جان را تازه تازه‌تر می‌کند مثل غنچه.
عشق حقیقی را انتخاب کن, که همیشه باقی است. جان ترا تازه می‌کند. عشق کسی را انتخاب کن که همه پیامبران و بزرگان از عشقِ او به والایی و بزرگی یافتند. و مگو که ما را به درگاه حقیقت راه نیست در نزد کریمان و بخشندگان بزرگ کارها دشوار نیست.

داستان پرنده و شکارچی

 یک شکارچی پرنده ای را به دام انداخت  پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی  خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و  ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت  و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی، پند دوم را وقتی که  روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول  کرد. پرنده گفت:
پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن.
مرد بلافاصله  او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست...
گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را  مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.آخ
پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت: ای  بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و  قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی.دروغگومرد شکارچی از  شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت:  مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند  دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح! همه وزن من سه درم بیشتر  نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ خندهمرد به خود آمد و گفت  ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.
پرنده گفت:  آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم؟
پند گفتن با نادان خواب‌آلود  مانند بذر پاشیدن در زمین شوره ‌زار است
 .بازنده

داستان محتسب و مست

محتسب(1) در نیمه شب مستی را دید  که کنار دیوار افتاده است. پیش رفت و گفت: تو مستی, بگو چه خورده‌ای؟ چه گناه و جُرمِ بزرگی کرده‌ای! چه خورده‌ای؟
مست گفت: از چیزی که در این سبو(2) بود خوردم.

محتسب: در سبو چه بود؟
مست: چیزی که من خوردم.
محتسب: چه خورده‌ای؟
مست: چیزی که در این سبو بود.
این پرسش و پاسخ مثل چرخ می‌چرخید و تکرار می‌شد. محتسب گفت: «آه» کن تا دهانت را بو کنم. مست «هو» (3) کرد. محتسب ناراحت شد و گفت: من می‌گویم «آه» کن, تو «هو» می‌کنی؟ مست خندید و گفت: «آه» نشانة غم است. امّا من شادم, غم ندارم, میخوارانِ حقیقت از شادی «هو هو» می‌زنند.

محتسب خشمگین شدعصبانی, یقه مست را گرفت و گفت: تو جُرم کرده‌ای, باید تو را به زندان ببرم. مست خندیدخندهو گفت: من اگر می‌توانستم برخیزم, به خانه خودم می‌رفتم, چرا به زندان بیایم. من اگر عقل و هوش داشتم مثل مردان دیگر سرکار و مغازه و دکان خود می‌رفتم.
محتسب گفت: چیزی بده تا آزادت کنم. مست با خنده گفت: من برهنه‌ام , چیزی ندارم خود را زحمت مده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) محتسب : مأمور حکومت دینی مردم را به دلیل گناه دستگیر می‌کند.
2) سبو: (jar) کوزه که شراب در آن می‌ریختند.
3) هُو: در عربی به معنی «او». صوفیان برای خدا به کار می‌بردند, هوهو زدن یعنی خدا را خواندن.

خواندن نامه عاشقانه نزد معشوق

 معشوقی عاشق خود را به خانه اش دعوت کرد عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه که قبلاً در زمان دوری و جدایی برای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن کرد. نامه‌ها پر از آه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصله معشوق را سر برد. معشوق با نگاهی پر از تمسخر و تحقیر به او گفت: نیشخنداین نامه‌ها را برای چه کسی نوشته‌ای؟ عاشق گفت: برای تو ای نازنین! معشوق گفت: من که کنار تو نشسته‌ام  این کار تو در این لحظه فقط تباه کردن عمر و از دست دادن وقت است.
عاشق جواب داد: بله، می‌دانم من الآن در کنار تو نشسته‌ام اما نمی‌دانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوری و جدایی احساس می‌کردم اکنون که در کنار تو هستم چنان احساسی ندارم؟ معشوق می‌گوید: علتش این است که تو، عاشق حالات خودت هستی نه عاشق من. برای تو من مثل خانه معشوق هستم نه خود معشوق. تو بسته حال هستی. و ازین رو تعادل نداری. مرد حق بیرون از حال و زمان می‌نشیند. او امیر حالها ست و تو اسیر حالهای خودی. برو و عشق مردان حق را بیاموز و گرنه اسیر و بندة حالات گوناگون خواهی بود. به زیبایی و زشتی خود نگاه مکن بلکه به عشق و معشوق خود نگاه کن. در ضعف و قدرت خود نگاه مکن، به همت والای خود نگاه کن و در هر حالی به جستجو و طلب مشغول باشبازنده

 رقص صوفی بر سفره خالی

یک صوفی سفره ای دید که خالی است و از درخت آویزان است. صوفی شروع به رقص کرد و از عشق نان و غذای سفره شادی می‌کرد و جامه خود را می‌درید و شعر می‌خواند: «نانِ بی‌نان, سفره درد گرسنگی و قحطی را درمان می‌کند». شور و شادی او زیاد شد. صوفیان دیگر هم با او به رقص درآمدند هوهو می‌زدند و از شدت شور و شادی چند نفر مست و بیهوش افتادند. تعجبسوالمردی پرسید. این چه کار است که شما می‌کنید؟ رقص و شادی برای سفره بی‌نان و غذا چه معنی دارد؟ صوفی گفت: مرد حق در فکر «هستی» نیست. عاشقانِ حق با بود و نبود کاری ندارند. آنان بی سرمایه, سود می‌برند. آنها , «عشق به نان» را دوست دارند نه نان را. آنها مردانی هستند که بی‌بال دور جهان پرواز می‌کنند. عاشقان در عدم ساکن‌اند. و مانند عدم یک رنگ هستند و جانِ واحد دارند.

شغال در خم رنگ

شغالی به درون خم رنگ آمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد, رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب به او می‌تابید رنگها می‌درخشید و رنگارنگ می‌شد. سبز و سرخ و آبی و زرد و. .. شغال مغرور شداز خود راضیو گفت من طاووس بهشتی‌ام, پیش شغالان رفت. و مغرورانه ایستاد. شغالان پرسیدند, چه شده که مغرور و شادکام هستی؟ غرورداری و از ما دوری می‌کنی؟ این تکبّر و غرور برای چیست؟ یکی از شغالان گفت: ای شغالک آیا مکر و حیله‌ای در کار داری؟ یا واقعاً پاک و زیبا شده‌ای؟ آیا قصدِ فریب مردم را داری؟
شغال گفت: در رنگهای زیبای من نگاه کن, مانند گلستان صد رنگ و پرنشاط هستم. مرا ستایش کنید. و گوش به فرمان من باشید.  من نشانه لطف خدا هستم, زیبایی من تفسیر عظمت خداوند است. دیگر به من شغال نگویید. کدام شغال اینقدر زیبایی دارد. شغالان دور او جمع شدند او را ستایش کردند و گفتند ای والای زیبا, تو را چه بنامیم؟ گفت من طاووس نر هستم. شغالان گفتند: آیا صدایت مثل طاووس است؟ گفت: نه, نیست. گفتند: پس طاووس نیستیساکت. دروغ می‌گوییدروغگوزیبایی و صدای طاووس هدیه خدایی است. تو از ظاهر سازی و ادعا به بزرگی نمی‌رسی.بازنده

دزد دهل زن

 دزدی در نیمه شب پای دیواری را با کلنگ می‌کنَد. تا سوراخ کنَد و وارد خانه شود. مردی که نیمه شب بیمار بود و خوابش نمی برد صدای تق تق کلنگ را می‌شنید. بالای بام رفت و به پایین نگاه کرد. دزدی را دید که دیوار را سوراخ می کند. گفت: ای مرد تو کیستی؟ دزد گفت من دُهُل زن هستم. گفت چه کار می‌کنی در این نیمه شب؟سوال
دزد گفت: دُهُل می‌زنم.دروغگومرد گفت: پس کو صدای دُهُل ؟ دزد گفت: فردا صدای آن را می‌شنوی. فردا از گلوی صاحبخانه صدای دُهُل من بیرون می‌آیدنیشخند

موشی که مهار شتر را می کشید

موشی مهار شتری را به شوخی به دندان گرفت و به راه افتاد. شتر هم به شوخی به دنبال موش روان شد و با خود گفت: بگذار تا این حیوانک لحظه‌ای خوش باشد,نیشخندموش مهار را می ‌کشید و شتر می‌آمد. موش مغرور شداز خود راضیو با خود گفت: من پهلوانِ بزرگی هستم و شتر با این عظمت را می‌کشم. رفتند تا به کنار رودخانه‌ای رسیدند, پر آب, که شیر و گرگ از آن نمی‌توانستند عبور کنند. موش بر جای خشک شد.نگران
شتر گفت: چرا ایستادی؟ چرا حیرانی؟ مردانه پا در آب بگذار و برو, تو پیشوای من هستی, برو.
موش گفت: آب زیاد و خطرناک است. می‌ترسم غرق شوم.نگراناسترس
شتر گفت: بگذار ببینم اندازه آب چقدر است؟ موش کنار رفت و شتر پایش را در آب گذاشت. آب فقط تا زانوی شتر بود. شتر به موش گفت: ای موش نادانِ کور چرا می‌ترسی؟ آب تا زانو بیشتر نیست.
موش گفت: آب برای تو مور است برای مثل اژدها. از زانو تا به زانو فرق‌ها بسیار است. آب اگر تا زانوی توست. صدها متر بالاتر از سرِ من است.
شتر گفت: دیگر بی‌ادبی و گستاخی نکنی. با دوستان هم قد خودت شوخی کن. بازندهموش با شتر هم سخن نیست. موش گفت: دیگر چنین کاری نمی‌کنم, توبه کردم. تو به خاطر خدا مرا یاری کن و از آب عبور ده, شتر مهربانی کرد و گفت بیا بر کوهان من بنشین تا هزار موش مثل تو را به راحتی از آب عبور دهم.لبخند

 داستان تشنه بر روی دیوار

 در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ, تشنه‌ای دردمند, بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می‌کرد.آخافسوسناگهان , خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب, مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد, آب در نظرش, شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می‌برد که تند تند خشت‌ها را می‌کند و در آب می‌افکند.
آب فریاد زد: آهای, چرا خشت می‌زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده‌ای می‌بری؟
تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رُباب(1)است. نوای آن حیات بخش است, مرده را زنده می‌کند. مثل صدای رعد و برق بهاری که برای باغ سبزه و سنبل می‌آورد. صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است, بوی خداست که از یمن به محمد رسید(2), بوی یوسف زیباست که از پیراهنِ یوسف به پدرش یعقوب می‌رسید(3).
فایده دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می‌شوم, دیوار کوتاهتر می‌شود. خم شدن و سجده در برابر خدا, مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی, دیوار غرور تو کوتاهتر می‌شود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر می‌شوی. هر که تشنه‌تر باشد تندتر خشت‌ها را می‌کند. هر که آواز آب را عاشق‌تر باشد. خشت‌های بزرگتری برمی دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1) رُباب: یک نوع ساز موسیقی قدیمی است به شکل گیتار.
2) یک چوپان به نام اویس قرنی در یمن زندگی می‌کرد. او پیامبر اسلام حضرت محمد را ندیده بود ولی از شنیده‌ها عاشق محمد(ص) شده بود پیامبر در بارة او فرمود:« من بوی خدا را از جانب یمن می‌شنوم».
3) داستان یوسف و یعقوب

 طوطی و بقال

 روزی بود وروزگاری بود . درشهری مثل همه شهرها، بازاری بود . توی این بازار بقالی بود . بقالی که کار وکاسبی اش عالی بود . بقال قصه ما ، توی دکانش ، یک طوطی داشت . یک طوطی گویا . طوطی بقال ، فقط یک طوطی نبود ، یک دوست خوب بود و همصحبتی محبوب بود برای بقال :
در دکان ، بودی نگهبان دکان
نکته گفتی با همه سودا گران
درخطاب آدمی ، ناطق بدی
درنوای طوطیان ، حاذق بدی
القصه ، طوطی بقال ، آنقدر زیرک و باهوش بود که در نبودن بقال ، از دکانش مواظبت می کرد . با مشتری ها صحبت می کرد و مردم او را دوست داشتند .قلببغلوجود طوطی در دکان بقال ، باعث شده بود که مشتری های بقال ، روز به روز بیشتر و بیشتر شوند ، و وضع کار و کاسبی بقال ، روز به روز بهتر وبهتر شود .
روزی از روزها ، بقال برای خوردن ناهار به خانه اش رفت . طوطی در دکان تنها ماند. حوصله اش سررفت . کمی آواز خواند . لحظه ای دیگر ، از آواز خواندن هم خسته شد ، و منقارش برای لحظه ای بسته شد . تصمیم گرفت که توی دکان ، کمی بازی کند .
شروع کرد به جست و خیز . اول پرید به روی میز . بعد از آنجا پروازش را آغاز کرد. تا اینکه ناگهان  ....
آری طوطی زیرک قصه ما ، بالاخره کار خودش را کرد . وشد آن کاری که نباید می شد .گوشه یکی از بال هایش ، در هنگام پرواز ،به شیشه روغن خورد . شیشه از روی میز افتاد .استرسنگرانطوطی بیچاره در دلش گفت : « ای داد بیداد » ولی داد وفریاد و افسوس خوردن فایده ای نداشت .چون افتادن شیشه روغن همان بود و شکستن آن همان .
شیشه روغن زیر میز ، ریز ریز شد . و روغن توی شیشه ، در کف دکان جاری شد .طوطی بیچاره ترسان و حیران ، در گوشه ای ماند . دیگر ، نه حرفی زد و نه شعری خواند تا این که ساعتی بعد :
ازسوی دکان ، بیامد خواجه اش
بر دکان ، بنشست فارغ ، خواجه وش
دید پر روغن دکان و جامه ،چرب
برسرش زد ، گشت طوطی گز، زضرب
آری ، بقال مهربان قصه ما از شدت خشم ، ضربه ای زد برسر طوطی زیبا و زیرک قصه ما .ضربه چنان محکم و شدید بود ، که طوطی بیچاره از آن ضربه ، کچل شد . ای کاش فقط کچل می شد ! چون کار به همین جا تمام نشد. طوطی بیچاره از آن ضربه ، هم کچل شد و هم لال تعجب.بقال از کرده خود پشیمان شد . رفت واز طوطی اش عذر خواست تا شاید زبان باز کند . تا شاید دوباره حرف زدن و آواز خواندن را آغاز کند. ولی اگر از سنگ صدا برخاست ، از طوطی هم برخاست . بقال هر وقت می خواست طوطی را ناز کند ، او رویش را بر می گرداند و ساکت و خاموش ، در گوشه ای می ماند قهر. طوطی دیگر نه حرف می زد و نه شعر می خواند .قهر
بقال با خودش می اندیشیدمتفکر : طوطی ام حتما ترسید و زبانش بند آمد . چند روز دیگر حالش حتما خوب می شود و دوباره برای من ، دوستی محبوب می شود . اما طوطی :
روزکی چندی سخن کوتاه کرد
مرد بقال از ندامت  ، آه کرد
ریش بر می کند و می گفت :ای دریغ
کافتاب نعمتم شد زیر میغ
آری ، بقال هر روز ریش می کند و می گریست گریه. حق هم داشت که ریش برکند و بگرید .چون با لال شدن طوطی قصه ما ، آفتاب نعمت بقال  ،واقعا به زیر میغ رفت . آسمان قلب و چشم بقال ابری شد .
بقال هر روز و هر شب ، خودش را ملامت می کرد که چرا با دست خویش ، تیشه به ریشه خود زده است ، چرا به خاطر یک شیشه روغن ، خودش را به چاه نیستی افکنده است . بقال از کار خود به شدت شرمنده بود ، و هرکس را که می دید ، می گریست و می خواند :
دست من بشکسته بودی آن زمان
چون زدم من ، برسر آن خوش زبان
البته این حرف فقط بین من و شما بماند و به جای دیگر درز پیدا نکند ، که بقال قصه ما دلش برای طوطی نمی سوخت ، بلکه دلش برای کار و کاسبی اش می سوخت که کساد شده بود.نیشخند. چون بسیاری از مشتری ها به خاطر طوطی و شیرین زبانی های او ، از بقال خرید می کردند.
بقال بیچاره که از به حرف آمدن طوطی اش ناامید شد ، شروع به نذر ونیاز کرد .تا بلکه طوطی نازنینش شفا یابد  و کار وکاسبی اش رونق بیابد و بهتر شود . بقال با خود می گفت : کار و کاسبی ام چه رونقی داشت ! اما من احمق این رونق را به خاطر شیشه ای روغن از بین بردم . ای کاش می مردم و چنین روزهایی را نمی دیدم .
بقال هر کار که از دستش ساخته بود و می توانست ، کرد تا نطق طوطی که کور شده بود دوباره باز شود و شیرین زبانیش آغاز شود :
هدیه ها می داد هر درویش را
تابیابد نطق مرغ خویش را
بعد سه روز و سه شب ، حیران و زار
می نمود آن مرغ را هر گون شگفت
تا که باشد کاندر آید او به گفت
القصه ، از قضا آن روز ، مردی پشمینه پوش ، با سری برهنه و بی کلاه ،به دکان آمد . که سری بی مو داشت و آبله بر روی داشت . سری چون پشت طاس و طشت . طوطی از دیدن او خوشحال گشت . گویی که در دلش ، قند آب کردند :
طوطی اندر ،‌گفت آمد در زمان
بانگ بر درویش زد که : هی فلان !
درویش  پشمینه پوش بی کلاه ، ناگاه با تعجب بسیار به سوی طوطی برگشت . طوطی نگاهی بر سر بی موی درویش انداخت و درویش را با آن نگاه حیران تر ساخت .مژهبقال با خوشحالی چشم بر منقار طوطی دوخت که دوباره به سخن درآمده بود . طوطی بانگ برزد که :
از چه ای کل ، با کلان آمیختی
تو مگر از شیشه ، روغن ریختی !
بقال از حرف طوطی به خنده درآمد خنده. درویش حیران بود و نمی دانست چه پیش آمده است . بقال ، حکایت را برای درویش باز گفت . درویش نیز بخندید . بیچاره طوطی گمان کرده بود که همه کلان  ، مثل او شیشه روغن شکسته اند و از خواجه شان توسری خورده اند و به کلان پیوسته اند .
از قیاسش ، خنده آمد خلق را
کو ، چو خود پنداشت صاحب دلق را
و برای همین گمان نادرست طوطی است که گفته اند :
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن ، شیر و شیر

به کودکانمان ادبیات تکریم را بیاموزیم-سبدکالا

$
0
0

آیا می دانید کودکان هم شایسته تکریم و احترامند؟وقتی کودک دلبند خود را برای خرید می برید به او اجازه انتخاب بدهید به خواسته او احترام بگزارید تا او نزد همسالان خود احساس غرور و خودباوری کند.لبخند

غضنفر در کوچه فریاد می زد آهای خونه دار و بچه دار - سبد رو بردار و بیارنیشخندبا تعجب به او نگاه کردم چرا او به جای زنبیل از واژه سبد استفاده کرده است؟؟!!!!تعجب غضنفر گفت:در لغت نامه غضنفری- سبد همان زنبیل سابق است که دو تا گوشش را بریدندنیشخندسبد کالا این روزها باکلاس تر از زنبیل است چون نامش را ادبیات تکریم گذاشته اند.نیشخندمژه

درحالی که کودکان حق انتخاب و احترام دارند چرا باید بزرگسالان بخاطر سبدکالا صف های طولانی را تحمل کنند؟!من هم مانند غضنفر گیج شدم معنای دو کلمه تحقیر و تکریم را نمی فهممیول

داستان طنز غضنفر و تکریم

 آقا ببخشید
-جونم؟ 
-همینجا مردم رو تکریم می‌کنند؟!
- بله عزیزم، شما هم اومدی تکریم بشی؟ 
- بله دیگه... یه چند وقتی بود تکریم نشده بودم، الان در پوست خودم نمی‌گنجم!هورا
-کجا میری عمو؟//////
- دارم میرم تکریم بشم دیگه.مژه
- نه بابا! دیر اومدی زود هم میخوای تکریم بشی بری؟ زرشک!زبان
- چطور مگه؟ نکنه تکریم تموم شده؟
-نه عزیزم، مگه صف رو نمیبینی؟ برو وایسا ته صف... ما هم میخوایم تکریم بشیم ها!
- ئه!...مگه واسه تکریم هم باید تو صف بمونیم؟تعجب
- پس چی، اصلا خود این صف اصل تکریمه! اون تخم مرغ و برنج بهونه ست، اصل تکریم همین تو صف موندن تو این برف و سرماستنیشخند 
- آهان...!نیشخند
- آقا دو تا از این تکریم‌های ما افتاد شکست!
- جان؟ چی افتاد شکست؟! 
- دو تا از این تکریم ها دیگه، اسم دیگه اش تخم مرغهمژه 
- خب باید حواست باشه نیفته دیگه. من که نمیتونم حواسم به تکریم همه مردم باشه! 
غضنفر گفت آقاجان میخواستی یه جور تکریم کنی که نشکن باشه شکستنی نباشه حالا من جواب ننه گلاب رو چی بدم ؟کلافهآخه نمیگه چرا تکریمت ناقصه؟کلافه
- چه میدونم والّا... ببین کسی تکریم اضافه نداره بهت قرض بده!
- آقا اگر کسی هست که دو تا دونه اضافی تکریم شده باشه لطف کنه بده به من، بخدا واسه مریض میخوام!!
- بیا آقاجون... من از صبح تا حالا زیر این برف و تو این سرما بیشتر از بقیه تکریم شدم. بیا این دو تا تکریم رو بگیر ببر!
-آقا لطف کن اون کرامت من سرخ کردنی باشه!
- سرخ کردنی نداریم روش نوشته روغن واسه پخت و پز!
- ای بابا... این چه وضعیه آخه.... ما گفتیم  همزمان با بازیابی عزت در عرصه بین الملل لااقل این اجازه رو داریم که نوع کرامتمون رو خودمون انتخاب کنیم!
- آقا حرف سیاسی نزن..ساکت. بیا این دو تا بطری  روغن رو بگیر برو
- بابا لااقل یکیش رو سرخ کردنی بده!کلافهاز بس موهامو کشیدم کچل شدم باید یارانه نقدیمو جمع کنم برم مرکز کاشت مونیشخند
*****
1) سبد کالا به کسانی تعلق می‌گیرد که حقوقشان کمتر از 500 هزار تومان است.
سوال: واقعا داریم کسی که کمتر از 500 هزار تومان حقوق بگیرد؟تعجب
پاسخ: بله که داریم. عده ای از کارگران محترم و  همیشه در صحنه پایه حقوق‌شان همین مقدار است و اتفاقا زندگی شادی هم دارند.نیشخند
2) حسین طلا نماینده مجلس در انتقاد از نحوه توزیع سبد کالا گفت: نباید جان مردم را برای گرفتن تخم‌مرغ، برنج هندی و مرغ یخی به خطر انداخت. این طرح با اشکالات اساسی در اجرا مواجه است. جای کرامت و عزت مردم در سبد کالا خالی است.
علی مطهری نماینده مجلس در آسیب‌شناسی از رفتار مردم در دریافت سبد کالا و اقدام دولت در توزیع این سبد گفت: دولت باید درنحوه توزیع سبد کالا دقت می‌کرد و آن را به شکل دیگری همچون تحویل در درب منازل اقدام می‌کرد. وی افزود: ما مردم خود را می‌شناسیم پس باید دولت در نحوه توزیع سبد کالا تدبیری را اتخاذ می‌کرد که منجر به صف‌های طولانی نمی‌شد. به نظرم دولت مقداری بی‌تجربگی کرد و این کارش به خوبی انجام نشد. نماینده تهران در مجلس در پاسخ به این پرسش که با توجه به تدبیر دولت در اطلاع مردم مبنی بر قرار گرفتن نامشان در لیست افراد دریافت کننده سبد کالا دلیل حضور برخی از مردم در صف‌ها که اسم‌شان در این لیست نبوده است گفت: ما مردم خود را می‌شناسیم اگر الان بگوییم که فلان جا جارو توزیع می‌شود همه می‌آیند و صف می‌بندند.مطهری با بیان اینکه ما همه فرهنگ مردم را می‌دانیم، به بیان خاطره‌ای در دوران جنگ تحمیلی پرداخت و گفت: یک سال در دولت مهندس موسوی در عید قربان اعلام شد که گوسفند در مکانی خاص ارزان‌تر توزیع می‌شود. بعد از این اعلام صف‌های طولانی تشکیل شد و خیلی‌ جاها کار به چاقوکشی کشید و مشکلاتی را درست کرد. باتوجه به این تجربه این نوع شیوه توزیع درست نیست.
توضیح: اگر قرار است به مردم بی بضاعت کمک شود سبد کالا -برنج هندی و مرغ یخ زده آنهم با صف های طولانی در این هوای سرد و برفی چراااااااااااااااااا؟چرا پول این کالاها به حساب مردم واریز نشد تا به دلخواه خود مایحتاج مورد نیازشان را انتخاب و خریداری کنند-شاید اشخاصی برنج هندی دوست نداشته باشند شاید مارک روغنی که به مردم می دهند کلسترول خونشان را بالاتر ببرد شاید کسانی از پنیرهای کارخانه ای که نصف آن را موش خورده(کنایه از کیفیت  و کمیت پائین محصول)خوششان نیاید ادبیات تکریم این نیست که مردم در این هوای سرد صف های طولانی را تحمل کنند پیرزنان و پیرمردان در صف های طولانی خسته می شوند به جای سبد کالا پول به حساب مردم واریز کنید تا زنبیلشان را بردارند و به دلخواه خود خرید کنند.اینگونه برنج هندی نمی حرند برنجهای ایرانی و بدون سرب می خرند تا خدای ناکرده مبتلا به سرطان نشوند.
آقای صدا و خانم سیما هر روز اعلام می کنند که پیشگیری بهتر از درمان است.
نتیجه:ادبیات تکریم و واریز نقدی به جای سبد کالا را جدی بگیریدلبخند

 صف کشیدن در قرن 21 در کجای دنیا مرسوم است؟ شاید در کشورهای فقیر و بدبخت!

وارد کردن اقلام خارجی، آنهم در مقیاس وسیع چه عوارضی دارد؟ آیا شبهه انگیز نیست؟

صدقه کالایی دادن به مردم در روز روشن و جلوی دوربین ها، زیر برف و باران، در سالگرد انقلاب و با کمترین اطلاع رسانی و به بدترین شیوه و آن هم در فروشگاههای خاص و بی عزت کردن پابرهنگان انقلاب چه بار معنایی دارد؟

ای کاش بجای سبدکالا واریز نقدی می شد یا اینکه کالاها را درب منزل مردم تحویل می دادند تا ادبیات تکریم به درستی معنا شود.

خودسوزی کارمند وزارت نفت و داستان 4 شمع

$
0
0

 

 مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد

اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد(سعدی).

صبح روز دوشنبه همزمان با بازدید حسن روحانی، رییس جمهور ایران از وزارت نفت، فردی در مقابل ساختمان این وزارتخانه اقدام به خودسوزی کرد.تعجبسوال

به گزارش افکارنیوز،گفته می شود این فرد بازنشسته وزارت نفت بوده است و وزارت نفت تصمیم داشت که خانه های سازمانی بازنشستگان را پس بگیرد. حتی بازنشستگان در این زمینه اعتراضاتی نیز کرده بودند ولی با این وجود باز هم اقدامی از سوی وزارت نفت صورت نگرفتآخ. وی که 58 سال دارد پس از ورود رئیس‌جمهور به ساختمان وزارت نفت اقدام به خودسوزی کرد که بلافاصله با آمبولانس عازم بیمارستان نفت شد.

بر اساس این گزارش گفته می‌شود وی 55 درصد سوختگی دارد و احتمالا به زودی برای ادامه درمان به یکی از بیمارستان‌های تخصصی منتقل خواهد شد.

فرد یاد شده یکی از کارمندان صنعت نفت در جنوب کشور بوده است.


خوشبختانه با تلاش های حراست مستقر در درب ورودی وزارت نفت این فرد زنده می ماند. این خبر بسیار تاسف آور بودناراحتولی تاسف بارتر اینکه متاسفانه برخی سایتها علت این خودسوزی را مشکل روحی ذکر کرده اند نه فشار معیشتی و مشکلات مالیمتفکر خداوند هیچ پدری را شرمنده فرزندانش نکند.خداوند غرور هیچ مردی را مقابل خانواده اش نشکند.تا شاهد چنین اتفاقات غم انگیزی نباشیم.

داستان 4 شمع

رسم است که در ایام کریسمس و در واقع آخرین ماه از سال میلادی چهار شمع روشن می نمایند ، هر شمع یک هفته می سوزد و به این ترتیب تا پایان ماه هر چهار شمع می سوزند ، شمع ها نیز برای خود داستانی دارند . امیدوارم با خواندن این داستان امید در قلب تان شکوفا شود.

شمع ها به آرامی می سوختند ، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبت های آن ها را بشنوی .

اولی گفت : من صلح هستم ! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد .
فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت . سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت .

دومی گفت : من ایمان هستم ! با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم ، و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم ، وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد .

شمع سوم گفت : من عشق هستم ! ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم . مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند ، آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد .

ناگهان ... پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت : چرا خاموش شده اید ؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن .گریه

سپس شمع چهارم گفت : نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم .از خود راضیلبخند
من امید هستم !

کودک با چشم های درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .

چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی تان خاموش نشود . چرا که هر یک از ما می توانیم امید ، ایمان ، صلح و عشق را حفظ و نگهداری کنیم .

نتیجه:دولت تدبیر و امید می تواند شمع چهارم باشد می تواند ایمان و صلح و عشق و دوستی را در میان مردم روشن کند .با روشن بودن شمع امید و برطرف نمودن مشکلات اقتصادی و معیشتی دیگر کسی خودسوزی نخواهد کرد.دیگر کسی قضاوت غیرمنصفانه هم نخواهد کرد.دلهای مردم  شاد و بر لبهایشان شکوفه لبخند را خواهیم دید.و چه زیباست بهار را در زمستان دیدن.لبخندخیال باطل

مراسم جشن چهارشنبه سوری-هزاران گنج

$
0
0

 

واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است.چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبه سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود. در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن جشن چهارشنبه‌سوری است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌ است.مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد.
قاشق زنی، آجیل مشکل گشا، پریدن از روی آتش، فالگوش ایستادن و... از مراسم اصلی شب چهارشنبه سوری است.گرد آوردن بوته و خار پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است.هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.کلافههیپنوتیزم

مراسم چهارشنبه سوری

بوته افروزی 
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خارو هیزم  را که از پیش فراهم کرده اند در حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و اندوه را از خود دور کنند  مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هائی می خوانند.

زردی من از تو ، سرخی تو از من

غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا 

خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود "زردی من از تو / سرخی تو از من"

خانم خانه- خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار پاک می کنند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور می سازند.

مراسم کوزه شکنی 

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یک سکه (قدیما سکه ده شاهی را در کوزه می انداختند اما حالا که آقای ریال ارزشش پائین آمده احتمالا سکه 500 ریالی را درون کوزه قرار می دهندنیشخند) به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم  توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند. 

فال گوش نشینی 

زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

قاشق زنی

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسی برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.نیشخند


آش چهارشنبه سوری 

خانواده هائی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.

تقسیم آجیل چهارشنبه سوری 

زنانی که نذر می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.

داستان تقلید و فالگوش ایستادن اوبامانیشخند

فالگوش ایستادن یکی از آئینهای زیبای ما ایرانیان از زمان باستان تاکنون بوده

است.چندی پیش خبر شنود مکالمات تلفنی خانم آنگلا مرکل صدراعظم آلمان توسط باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا همگان را شگفت زده کرده بود آمریکائیها بیش از 10 سال مکالمات تلفنی خانم مرکل را شنود می کردندتعجبالبته جاسوسی و ورود به حریم شخصی دیگران کار پسندیده ای نیست امان از سیاست که اخلاق را زیر سوال می برد.آلمانیها بدون بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکانیشخندسفیر آمریکا را فوری احضار کردند و به شدت عصبانی شدندعصبانیاوباما هیچ توجیهی برای اقدام خود نداشت.

خانم مرکل:بارااااااااااااک عصبانیبه چه حقی مکالمات تلفنی مرا گوش می کردی ؟؟!تعجب

باراک اوباما:شرمندهخجالتاوهخانم مرکل -ببخشید من فکر می کردم چهارشنبه سوری است بخاطر همین فالگوش می ایستادم تا بختم باز شود چون با همسرم میشل -اختلافات زیادی دارم .خندهقهقهه

آنگلا مرکل:خجالت بکش باراک- در آمریکا قانون چندهمسری رواج ندارد بلکه جرم محسوب می شود.

باراک اوباما:خب اینکه کاری ندارد میروم به کشوری که بتوانم چند همسر و 60 تا صیغه(ازدواج موقت) کنم و جرم هم نباشد.از خود راضیچون شنیدم چیزی به نام ازدواج موقت در بعضی کشورها وجود دارد که زنان را می توان از یک ساعت تا 99 سال به ازدواج موقت خود درآورد جرم هم نیست.

آنگلا مرکل:کلافهعصبانیخجالت بکش مگر در طویله زندگی می کنی؟عصبانیبی فرهنگ- تو اصلا چیزی به نام عقل هم داری؟فکر نمی کنی با ازدواج یکساعته ممکن است به بیماری ایدز و سایر بیماریهای مقاربتی مبتلا شوی آنگاه همسر بیگناهت را هم آلوده سازی؟عصبانیپس کانون گرم خانواده ات چه میشود؟فرزندانت چه گناهی کرده اند که باید قربانی هوسهای تو شوند؟عصبانیازدواج چندساعته چه فرقی با فحشا دارد؟ازدواج -امری پاک و مقدس است.نه فقط ارضای شهوت و غریزه حیوانیبازندهدر ضمن فالگوش ایستادن با جاسوسی خیلی فرق دارد

شیوانوشت: امیدوارم جشن چهارشنبه سوری به همه شما عزیزان خوش بگذره من عاشق جشن و سرور و شادمانی هستم از روی آتش بپرید شادی را در کنار عزیزانتان جشن بگیرید از خدا هزاران بار تشکر کنید از مواد محترقه و منفجره دوری کنید این مواد موجب سلب آسایش بیماران-سالمندان و زنان باردار بوده و احتمال سکته قلبی و سقط جنین را در آنان افزایش می دهد.رسوم و آئین کهن ایرانی را پاس بدارید و اجازه ندهید احدی این رسوم زیبا و دوست داشتنی را از شما بگیرد پیشاپیش چهارشنبه سوری مبارکهوراهوراهورا

Viewing all 164 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>