مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد(سعدی).
صبح روز دوشنبه همزمان با بازدید حسن روحانی، رییس جمهور ایران از وزارت نفت، فردی در مقابل ساختمان این وزارتخانه اقدام به خودسوزی کرد.
به گزارش افکارنیوز،گفته می شود این فرد بازنشسته وزارت نفت بوده است و وزارت نفت تصمیم داشت که خانه های سازمانی بازنشستگان را پس بگیرد. حتی بازنشستگان در این زمینه اعتراضاتی نیز کرده بودند ولی با این وجود باز هم اقدامی از سوی وزارت نفت صورت نگرفت. وی که 58 سال دارد پس از ورود رئیسجمهور به ساختمان وزارت نفت اقدام به خودسوزی کرد که بلافاصله با آمبولانس عازم بیمارستان نفت شد.
بر اساس این گزارش گفته میشود وی 55 درصد سوختگی دارد و احتمالا به زودی برای ادامه درمان به یکی از بیمارستانهای تخصصی منتقل خواهد شد.
فرد یاد شده یکی از کارمندان صنعت نفت در جنوب کشور بوده است.
خوشبختانه با تلاش های حراست مستقر در درب ورودی وزارت نفت این فرد زنده می ماند. این خبر بسیار تاسف آور بودولی تاسف بارتر اینکه متاسفانه برخی سایتها علت این خودسوزی را مشکل روحی ذکر کرده اند نه فشار معیشتی و مشکلات مالی خداوند هیچ پدری را شرمنده فرزندانش نکند.خداوند غرور هیچ مردی را مقابل خانواده اش نشکند.تا شاهد چنین اتفاقات غم انگیزی نباشیم.
داستان 4 شمع
رسم است که در ایام کریسمس و در واقع آخرین ماه از سال میلادی چهار شمع روشن می نمایند ، هر شمع یک هفته می سوزد و به این ترتیب تا پایان ماه هر چهار شمع می سوزند ، شمع ها نیز برای خود داستانی دارند . امیدوارم با خواندن این داستان امید در قلب تان شکوفا شود.
شمع ها به آرامی می سوختند ، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبت های آن ها را بشنوی .
اولی گفت : من صلح هستم ! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد .
فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت . سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت .
دومی گفت : من ایمان هستم ! با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم ، و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم ، وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد .
شمع سوم گفت : من عشق هستم ! ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم . مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند ، آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد .
ناگهان ... پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت : چرا خاموش شده اید ؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن .
سپس شمع چهارم گفت : نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم .
من امید هستم !
کودک با چشم های درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .
چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی تان خاموش نشود . چرا که هر یک از ما می توانیم امید ، ایمان ، صلح و عشق را حفظ و نگهداری کنیم .
نتیجه:دولت تدبیر و امید می تواند شمع چهارم باشد می تواند ایمان و صلح و عشق و دوستی را در میان مردم روشن کند .با روشن بودن شمع امید و برطرف نمودن مشکلات اقتصادی و معیشتی دیگر کسی خودسوزی نخواهد کرد.دیگر کسی قضاوت غیرمنصفانه هم نخواهد کرد.دلهای مردم شاد و بر لبهایشان شکوفه لبخند را خواهیم دید.و چه زیباست بهار را در زمستان دیدن.